1. strategic materials
مواد رزم تدبیری
2. in various strategic spots
در نقاط استراتژیکی مختلف
3. The country built up a stockpile of strategic metals.
[ترجمه ترگمان]کشور ذخیره ای از فلزات استراتژیک ساخت
[ترجمه گوگل]این کشور یک ذخایر از فلزات استراتژیک را ساخته است
4. UN forces made a strategic withdrawal.
[ترجمه ترگمان]نیروهای سازمان ملل یک عقب نشینی استراتژیک انجام دادند
[ترجمه گوگل]نیروهای سازمان ملل متحد یک خروج استراتژیک را تصرف کردند
5. The island is of strategic importance to France.
[ترجمه ترگمان]این جزیره دارای اهمیت استراتژیک برای فرانسه است
[ترجمه گوگل]جزیره از اهمیت استراتژیک فرانسه برخوردار است
6. Strategic policy during the War was vitiated because of a sharp division between "easterners" and "westerners".
[ترجمه ترگمان]سیاست استراتژیک در طول جنگ به دلیل تقسیم شدید بین \"easterners\" و \"غربی\" به دست آمد
[ترجمه گوگل]سیاست استراتژیک در طول جنگ به علت اختلاف شدید میان 'شرق' و 'غربی ها' ناقص بود
7. The army moved for strategic reasons.
[ترجمه ترگمان]ارتش به دلایل استراتژیک حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ارتش به دلایل استراتژیک نقل مکان کرد
8. There are plans to modernize the US strategic forces.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای مدرن سازی نیروهای استراتژیک ایالات متحده وجود دارد
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای ارتقای نیروهای استراتژیک ایالات متحده وجود دارد
9. The pilots bombed strategic targets with pinpoint accuracy.
[ترجمه ترگمان]خلبانان اهداف استراتژیک را با دقت دقیق بمباران کردند
[ترجمه گوگل]خلبانان با اهداف استراتژیک با دقت اشاره نمودند
10. They are pushing hard to improve their strategic nuclear capabilities.
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت تلاش می کنند تا توانایی های هسته ای استراتژیک خود را بهبود بخشند
[ترجمه گوگل]آنها سخت تلاش می کنند تا توانایی های هسته ای استراتژیک خود را بهبود بخشند
11. Marseilles was of great strategic importance .
[ترجمه ترگمان]مارسی دارای اهمیت استراتژیک بزرگی بود
[ترجمه گوگل]مارسی اهمیت استراتژیک زیادی داشت
12. Marksmen were placed at strategic points along the president's route.
[ترجمه ترگمان]marksmen در نقاط استراتژیک در امتداد مسیر رئیس جمهور قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]مارکسیست ها در نقاط استراتژیک در مسیر مسیر ریاست جمهوری قرار گرفتند
13. The general laid down a few strategic targets on the map.
[ترجمه ترگمان]ژنرال چند هدف استراتژیک را بر روی نقشه زمین گذاشت
[ترجمه گوگل]به طور کلی، چند هدف استراتژیک را بر روی نقشه گذاشت
14. The decision is the strategic fulcrum of the Budget.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم، نقطه اتکا استراتژیک بودجه است
[ترجمه گوگل]این تصمیم استراتژیک بودجه است
15. Their bombs are always placed in strategic positions to cause as much chaos as possible.
[ترجمه ترگمان]بمب ها همیشه در موقعیت های استراتژیک قرار داده می شوند تا هر چه ممکن است هرج و مرج ایجاد شود
[ترجمه گوگل]بمب های آنها همیشه در موقعیت های استراتژیک قرار می گیرند تا هرج و مرج هرج و مرج را ایجاد کنند