کلمه جو
صفحه اصلی

blowing


سوراخ بینی نهنگ (که در فرق سر آن قرار دارد)، (به ویژه در گدازه ی آتشفشانی) سوراخی که هوا و گاز از آن به خارج راه می یابد، مفر، دررو، (در دریای یخ زده) سوراخی در یخ که پستانداران (مثل نهنگ) برای تنفس گرد آن می آیند، دیگ جن (شکافی در صخره های ساحلی که هنگام خوردن موج به ساحل آب از آن فوران می کند)، وزان، صدای پره بینی اسب

انگلیسی به فارسی

دمیدن، وزیدن، ترکیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• exhale; inflate; wave; whistle; explode; sprout
inflating, expelling of air, gusting

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دمیدن
[نساجی] بخارزنی - بخار دهی - بخار دادن - تثبیت پارچه پشمی با عبور دادن بخار تحت فشار از درون آن - حلاجی

جملات نمونه

1. blowing
وزان

2. a wind blowing strong from the north
بادی که از سمت شمال به شدت می وزد

3. she kept blowing on her burned finger
مرتب به انگشت سوخته اش فوت می کرد.

4. the whale was blowing a jet of water into the air
نهنگ فواره ای از آب به هوا می دمید.

5. the wind is blowing in a northerly direction
باد در جهت شمالی می وزد.

6. the wind is blowing in from kharazm
باد از جانب خوارزم می وزد.

7. the wind was blowing and the clouds were flitting across the sky
باد می وزید و ابرها به سرعت آسمان را می پیمودند.

8. the wind was blowing from the east
باد از سوی خاور می وزید.

9. the wind was blowing hard
باد به شدت می وزید.

10. the wind was blowing hard and churning up the surface of the lake into swirling waves
باد به سختی می وزید و امواج گردانی بر سطح دریاچه به وجود می آورد.

11. a cold wind is blowing from the north
باد سردی از شمال می وزد.

12. a cold wind was blowing from the north
باد سردی از سوی شمال می وزید

13. a cool breeze was blowing
نسیم خنکی می وزید.

14. a fresh breeze is blowing from kharazm
باد خنک از جانب خوارزم روان است

15. the draft of air blowing in from the window
بادی که از پنجره به درون می وزید

16. the wind was sobbing and blowing the snow into my face
باد زوزه می کشید و برف ها را بر صورتم می پاشید.

17. they sabotaged the railways by blowing up bridges
آنها با منفجر کردن پل ها در راه آهن خرابکاری می کردند.

18. The wind is blowing from the northwest.
[ترجمه ترگمان]باد از شمال غربی می وزد
[ترجمه گوگل]باد از شمال غربی دم می کند

19. A keen north wind was blowing.
[ترجمه ترگمان]باد تندی می وزید
[ترجمه گوگل]یک بادکنک شمالی گرم شد

20. We saw a whale blowing a jet of spray high in the air.
[ترجمه ترگمان]یک وال را دیدیم که در هوا فواره می زند
[ترجمه گوگل]ما یک نهنگ را دیدیم که یک جت اسپری بالا در هوا بود

21. The wind is blowing from the south.
[ترجمه ترگمان]باد از طرف جنوب می وزد
[ترجمه گوگل]باد از جنوب می لرزد

22. The wind was blowing hard, and the ship was forced to lay to.
[ترجمه ترگمان]باد به شدت می وزید و کشتی مجبور بود دراز بکشد
[ترجمه گوگل]باد شدید دم کرد و کشتی مجبور شد به زمین بیفتد

پیشنهاد کاربران

فواره مانند

هدر دادن
we where sitting there blowing time/ money

وزیدن

سرند یا چنگ ( یکی از الات موسیقی )

وزان


فوت کردن
وزیدن
مثال:
. You play the harp by blowing
معنی: تو هارپ می زنی با فوت کردن
اما جمله ی بالا غلط است
) کانون زبان ایران ) ILI

فوت کردن
playing the flute by blowing
نواختن فلوت با دمیدن
فلوت زدن با فوت کردن

blowing ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بادکردگی 1
تعریف: ← دیربادکردگی


کلمات دیگر: