کلمه جو
صفحه اصلی

poach


معنی : دزدیدن، لگد زدن، راندن، فرو کردن، بهم زدن، تجاوز کردن به، هل دادن، اب پز کردن، دزدکی شکار کردن، برخلاف مقررات شکار صید کردن
معانی دیگر : (تخم مرغ بی پوست یا ماهی را در آب یا در ظرف شناور در آب) پختن، آب پز کردن، (به خاطر راه رفتن انسان یا چارپایان) گلی کردن، چاله چوله دار کردن، گلی شدن، پر چاله چوله شدن (در اثر رفت و آمد)، تجاوز کردن (به ویژه به منظور شکار یا ماهیگیری در ملک دیگران)، قاچاقی صید کردن، (با آب آمیختن و به صورت خمیر نرم در آوردن) خمیر کردن، اب پز کردن تخم مره با پوست، خیساندن

انگلیسی به فارسی

اب پز کردن (تخم مرغ با پوست)، فرو کردن، دزدکی شکار کردن، برخلاف مقررات شکار صید کردن، تجاوز کردن به، راندن، هل دادن، بهم زدن، لگد زدن، خیساندن،دزدیدن


چنگال، تجاوز کردن به، اب پز کردن، فرو کردن، دزدکی شکار کردن، راندن، هل دادن، بهم زدن، لگد زدن، دزدیدن، برخلاف مقررات شکار صید کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: poaches, poaching, poached
• : تعریف: to hunt, fish, or trap illegally or on another's land.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to enter (another's land) illegally in order to hunt, fish, or trap.

(2) تعریف: to steal (fish or game) from another's land.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: poaches, poaching, poached
• : تعریف: to cook by boiling or simmering in water or other liquid.
مشابه: boil, coddle

• trespass, cross a border illegally; cook in boiling; hunt illegally for game or fish
if someone poaches animals, they catch them illegally on someone else's property.
if someone poaches an idea, they dishonestly use the idea.
if you poach food such as fish or eggs, you cook it gently in boiling water or milk.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] آب پز کردن : در مایع با آب داغ پختن و نگه داشته به شکل ماده غذایی

مترادف و متضاد

دزدیدن (فعل)
abduct, rob, steal, embezzle, despoil, filch, snaffle, peak, pick, prig, poach, picaroon, spoliate, rifle, thieve, purloin

لگد زدن (فعل)
kickback, hoof, boot, kick, spurn, poach

راندن (فعل)
hurry, force, run, pilot, steer, row, repulse, drive, rein, poach, whisk, conn, drive away, dislodge, send away, unkennel

فرو کردن (فعل)
steep, embed, infix, imbed, poach, jam, thrust, horn in, inculcate, dig, detrude, hold down, implant

بهم زدن (فعل)
rough, overthrow, nullify, stir, mix, shake, disturb, poach, knock up, liquidate, poke, disorganize, disestablish, rouse

تجاوز کردن به (فعل)
poach, violate, entrench, intrench

هل دادن (فعل)
jog, hitch, hustle, shoulder, haul, poach, push, shove, poke

اب پز کردن (فعل)
scald, poach, pot roast

دزدکی شکار کردن (فعل)
poach

برخلاف مقررات شکار صید کردن (فعل)
poach

infringe upon; trespass


Synonyms: appropriate, encroach, filch, fish illegally, hunt illegally, intrude, pilfer, plunder, rob, smuggle, steal


Antonyms: keep off


جملات نمونه

1. a poet should not poach upon a historian's territory
شاعر نباید به قلمرو مورخ تجاوز کند.

2. ground that is inclined to poach in the winter
زمینی که در زمستان گل آلود می شود.

3. Poach the salmon in white wine and water.
[ترجمه ترگمان]ماهی قزل آلا در شراب سفید و آب
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا را در شراب سفید و آب بشویید

4. Poach the pears in apple juice for perhaps ten minutes at most.
[ترجمه ترگمان]ده دقیقه بیشتر، گلابی را در آب سیب poach
[ترجمه گوگل]گلابی گلابی در آب سیب برای حداکثر ده دقیقه بیشتر است

5. Poach the fish until it flakes easily.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها را تا به راحتی تکه تکه می کنند
[ترجمه گوگل]ماهی را شل کنید تا ماهی به راحتی پوشیده شود

6. Poach the chicken until just cooked.
[ترجمه ترگمان] تا قبل از پخت جوجه، جوجه رو خرد کن
[ترجمه گوگل]مرغ را تا آنجایی که پخته شده است بشویید

7. The swamp country is inclined to poach in winter.
[ترجمه ترگمان]کشور مرداب تمایل دارد که در زمستان تجاوز کند
[ترجمه گوگل]کشور باتلاق در زمستان تمایل دارد

8. Poach the eggs for 4 minutes.
[ترجمه ترگمان]برای ۴ دقیقه تخم مرغ را تمیز کنید
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را برای 4 دقیقه خرد کنید

9. Poach in sugar syrup flavoured with vanilla or ginger.
[ترجمه ترگمان]طعم شیره قند با طعم وانیل و زنجبیل
[ترجمه گوگل]گوشت در شربت قند با طعم وانیل یا زنجبیل

10. Poach remaining apples for two mins in enough water to cover, then slice thinly and fan across the puree.
[ترجمه ترگمان]poach سیب را به مدت دو دقیقه در آب کافی برای پوشش دادن، سپس برش نازک و بادبزن روی the باقی گذاشت
[ترجمه گوگل]سیب های باقیمانده را برای مدت دو دقیقه در آب کافی برای پوشش دادن، سپس نازک بریزید و در سراسر پوره فنجان کنید

11. Poach gently in the water for 20 minutes. Add all other ingredients except the yogurt and toasted almonds.
[ترجمه ترگمان]۲۰ دقیقه به آرامی در آب شنا کنید تمام ترکیبات دیگر به جز ماست و بادام برشته را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]به مدت 20 دقیقه در آب به آرامی در آب بشوئید تمام ترکیبات دیگر را اضافه کنید، به جز ماست و بادام تند

12. For a savory accompaniment, poach in stock with a few cloves to serve with ham, chicken or duck.
[ترجمه ترگمان]برای همراهی با چند بوته گل میخک، به گوشت خوک یا مرغابی تجاوز می کند
[ترجمه گوگل]برای یک همراه با طعم و مزه، با چند میخک خرد شده با خمیر، مرغ یا اردک سرو کنید

13. Firms began to poach partners and to recruit dozens of assistant solicitors and articled clerks.
[ترجمه ترگمان]firms شروع به تجاوز به شرکا و استخدام چند نفر از solicitors و کارمند کارآموز استخدام کرد
[ترجمه گوگل]شرکت ها شروع به شرارت نمودن و استخدام ده ها تن از وکلای دستیار و کارفرمایان متقابل کردند

14. They do not poach in winter, but are liable to become desiccated in summer.
[ترجمه ترگمان]آن ها در زمستان شکار نمی کنند، اما در تابستان خشک می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در زمستان آسیب نمی بینند، اما تابستان در معرض خشک شدن قرار می گیرند

15. They no longer poach pigeons in public parks.
[ترجمه ترگمان]دیگر در پارک های همگانی کبوترها تجاوز نمی کردند
[ترجمه گوگل]آنها دیگر کبوتر را در پارک های عمومی ساقط نمی کنند

poached fish

ماهی آب‌پز‌شده


Too much traffic has poached the grass.

رفت و آمد زیاد چمن را گل‌آلود و فرسوده کرده است.


Ground that is inclined to poach in the winter.

زمینی که در زمستان گل‌آلود می‌شود.


Poaching in others' property is considered an offense.

شکار در زمین دیگران جرم محسوب می‌شود.


He was imprisoned for poaching.

به‌خاطر شکار غیرمجاز زندانی شد.


A poet should not poach upon a historian's territory.

شاعر نباید به قلمرو مورخ تجاوز کند.


پیشنهاد کاربران

شکار غیر مجاز

1 ) آب پز کردن تخم مرغ ( بدون پوست ) یا ماهی در آب جوش ملایم یا در مایع دیگر
2 ) شکار غیر مجاز یک حیوان از کسی یا در یک منطقه ای که اجازه ی شکاردر آ ن نیست.
3 ) ایده ای را که از کسی دیگری هست را برای خودمان کردن ، دزدیدن ایده
4 ) متقاعد کردن کسی که برای شرکت یا ارگان یا شخص دیگری کار میکند ، به منظور این که بیاد و برای تو کار کند.



قاپیدن، برای مثال مشتری کسی را قاپیدن

بطور غیرقانونی شکار کردن

اغوا کردن

تعدی کردن

شکار یا صید غیر قانونی کردن


کلمات دیگر: