کلمه جو
صفحه اصلی

starvation


معنی : گرسنگی، قحطی، قحطی زدگی، رنج و محنت
معانی دیگر : گشنگی، گرسنگی (کشیدن یا دادن)

انگلیسی به فارسی

گرسنگی، رنج ومحنت، قحطی، قحطی زدگی


گرسنگی، قحطی، قحطی زدگی، رنج و محنت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of starving or condition of being starved.
مشابه: famine
صفت ( adjective )
• : تعریف: likely to cause starvation.

• condition of being without food or water for a long period of time
starvation is extreme suffering or death, caused by lack of food.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] گرسنگی، قحطی

مترادف و متضاد

گرسنگی (اسم)
hunger, esurience, starvation

قحطی (اسم)
hunger, famine, starvation

قحطی زدگی (اسم)
starvation

رنج و محنت (اسم)
starvation

جملات نمونه

1. starvation wages
مزد بخور و نمیر

2. the imprint of starvation
تاءثیر بارز گرسنگی

3. one could see the effects of starvation and disease in her face
پیامدهای گرسنگی و بیماری در چهره ی او نمایان بود.

4. They died of thirst or starvation.
[ترجمه ترگمان]آن ها از تشنگی و گرسنگی مردند
[ترجمه گوگل]آنها از تشنگی یا گرسنگی جان سپردند

5. Emergency aid could save millions threatened with starvation.
[ترجمه ترگمان]کمک های اضطراری ممکن است میلیون ها نفر را از گرسنگی نجات دهد
[ترجمه گوگل]کمک اضطراری می تواند میلیون ها نفر را تهدید به گرسنگی کند

6. Half of the prisoners died after torture and starvation.
[ترجمه ترگمان]نیمی از زندانیان پس از شکنجه و گرسنگی مردند
[ترجمه گوگل]نیمی از زندانیان پس از شکنجه و گرسنگی فوت کردند

7. Edible wild herbs kept us from dying of starvation.
[ترجمه ترگمان]گیاهان وحشی و گیاهان وحشی ما را از گرسنگی در حال مردن نگه داشته بودند
[ترجمه گوگل]گیاهان خوراکی وحشی ما را از گرسنگی رنج می برد

8. The animals had died of starvation.
[ترجمه ترگمان]حیوانات از گرسنگی مردند
[ترجمه گوگل]حیوانات از گرسنگی درگذشتند

9. Starvation and disease have killed thousands of refugees.
[ترجمه ترگمان]گرسنگی و بیماری جان هزاران پناهنده را گرفته است
[ترجمه گوگل]گرسنگی و بیماری هزاران پناهنده را کشته است

10. The whole country is threatened with starvation.
[ترجمه ترگمان]کل کشور از گرسنگی تهدید می شود
[ترجمه گوگل]کل کشور از گرسنگی تهدید می شود

11. Twenty million people face starvation unless a vast emergency aid programme is launched.
[ترجمه ترگمان]بیست میلیون نفر از گرسنگی رو به رو هستند، مگر اینکه یک برنامه کمک های اضطراری گسترده آغاز شود
[ترجمه گوگل]بیست میلیون نفر با گرسنگی مواجه می شوند مگر اینکه یک برنامه بزرگ کمک های اضطراری راه اندازی شود

12. He had to decide between surrender and starvation.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود بین تسلیم و گرسنگی تصمیم بگیرد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد بین تسلیم و گرسنگی تصمیم بگیرد

13. Many people die of starvation during famines every year.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم هر سال در قحطی می میرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم گرسنگی را در طول گرسنگی میمیرند

14. The starvation hangs over their lives.
[ترجمه ترگمان]گرسنگی بر سر جانشان آویزان است
[ترجمه گوگل]گرسنگی در طول زندگی آنها آویزان است

starvation wages

مزد بخور و نمیر


دانشنامه عمومی

گرسنگی


پیشنهاد کاربران

در صنعت به معنی کمبود مواد اولیه

در صنعت به معنی فرایند یا قسمت بعدی است.
مثال: calendar time increase due to upstream transportation
به معنی: افزایش زمان به دلیل حمل و نقل ( مواد ) به قسمت بعدی


کلمات دیگر: