کلمه جو
صفحه اصلی

turkey


معنی : بوقلمون، واخورده
معانی دیگر : (جانور شناسی) بوقلمون (تیره ی meleagrididae به ویژه meleagris gallopavo که اهلی است و agriocharis ocellata که وحشی و بومی امریکای مرکزی است)، گوشت بوقلمون، (امریکا - خودمانی - به ویژه نمایش تئاتری) ناموفق، (امریکا - خودمانی) آدم احمق و ناخوشایند، آدم پخمه، هالو، (بولینگ) سه استرایک (strike) پشت سرهم، کشور ترکیه (پایتخت: آنکارا - 780573 کیلومتر مربع)، شکست خورده

انگلیسی به فارسی

کشور ترکیه، بوقلمون، شکست خورده، واخورده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a country in western Asia and southeastern Europe between the Mediterranean and Black Seas.

• republic of turkey, country in western asia and southeastern europe between the mediterranean sea and the black sea
large domesticated bird, flesh of this bird used for food; failure, flop (slang); stupid person (slang)
a turkey is a large bird that is kept on a farm for its meat.
turkey is the meat of a turkey.
turkey (country)
the republic of turkey is a country in south-eastern europe and western asia. turkey was the centre of the ottoman empire until 1922, when the last sultan was deposed. the turkish republic was declared in 1923, with mustapha kemal atat?rk as its first president. turkey invaded and occupied northern cyprus in 1974. since the mid-1980s the outlawed pkk (kurdish workers' party) has conducted a guerilla campaign with the aim of creating an independent kurdish state. turkey is a member of the council of europe and nato, and applied for full membership of the european union in 1987. in 1993 s?leyman demirel became president and tansu ciller, of the true path party (dyp) became prime minister. tourism is an important industry, and turkey also produces textiles, food, and chrome. high inflation and large foreign debts are major economic problems.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] بوقلمون

مترادف و متضاد

بوقلمون (اسم)
turkey

واخورده (اسم)
turkey

جملات نمونه

1. turkey with all the trimmings
بوقلمون با کلیه ی مخلفات آن

2. roast turkey and all the fixings
بوقلمون بریان شده و کلیه ی مخلفات

3. talk turkey
(عامیانه) رک حرف زدن،صریح گفتن،با صراحت حرف زدن

4. a tom turkey
بوقلمون نر

5. a wild turkey shoot
شکار بوقلمون وحشی

6. to scrag a turkey
گردن بوقلمون را پیچاندن

7. he decided to go cold turkey and has not touched opium since
او تصمیم گرفت یکباره ترک اعتیاد کند و دیگر لب به تریاک نزده است.

8. to approach a sales prospect cold turkey
بلامقدمه به خریدار احتمالی نزدیک شدن

9. i would like to talk to you cold turkey
دلم می خواهد با تو رک حرف بزنم.

10. Greece broke off relations with Turkey.
[ترجمه ترگمان]یونان روابط خود با ترکیه را قطع کرد
[ترجمه گوگل]یونان روابط خود را با ترکیه متوقف کرد

11. Turkey plans to harness the waters of the Tigris and Euphrates rivers for big hydro-electric power projects.
[ترجمه ترگمان]ترکیه قصد دارد تا آبه ای رودخانه های دجله و فرات را برای پروژه های بزرگ برق آبی مهار کند
[ترجمه گوگل]ترکیه قصد دارد آب رودخانه های تیرس و فرات را برای پروژه های برق آبی بزرگ مهار کند

12. Stuff the turkey, then put it into a pre-heated oven.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بوقلمون رو درست کنه بعد اونو توی یه اجاق گرم قرار بده
[ترجمه گوگل]مواد ترکیه، سپس آن را به یک اجاق برقی پیش گرم کنید

13. Pam was in the middle of basting the turkey.
[ترجمه ترگمان] پم \"وسط گوشت بوقلمون بود\"
[ترجمه گوگل]پم در وسط پرورش بوقلمون بود

14. In keeping with tradition, they always have turkey on Christmas Day.
[ترجمه ترگمان]با حفظ سنت، آن ها همیشه بوقلمون را در روز کریسمس خواهند داشت
[ترجمه گوگل]با توجه به سنت، آنها همیشه در روز کریسمس بوقلمون دارند

15. A Turkey carpet adorned the floor.
[ترجمه ترگمان]فرش ترکیه کف اتاق را زینت می داد
[ترجمه گوگل]یک فرش ترکیه کف پوش را تزیین کرد

16. His latest movie is a real turkey.
[ترجمه ترگمان]آخرین فیلم اون یه بوقلمون واقعیه
[ترجمه گوگل]آخرین فیلم او بوقلمون واقعی است

اصطلاحات

talk turkey

(عامیانه) رک حرف زدن، صریح گفتن، با صراحت حرف زدن


پیشنهاد کاربران

Turkey=ترکیه
turkey=بوقلمون

بوقلمون

کشور ترکیه

The flesh of a turkey. a large bird, rather like a large chcken. as food:slices of roast turkey

turkey با "t" کوچک به معنی بوقلمونه.
ولی
Turkey با "T" بزرگ به معنی کشور ترکیه ست.

گوشت بوقلمون. کشور ترکیه. بستگی به حرف اولش داره کا اگه با حرف بزرگ شروع بشه کشور ترکیه و اگر با حرف کوچیک شروع بشه معنی گوشت بوقلمونو میده

با capital letter T ترکیه
small letter t بوقلمون و یا غذایی که با گوشت بوقلمون درست شده.

Turkey: کشور ترکیه
turkey: بوقلمون
اگر حرف تی ( T, t ) در کلمه تْرْکی، به صورت بزرگ ( کاپیتال capital ) نوشته شود به معنی کشور ترکیه است و اگر به صورت کوچک ( small ) ( لور کیسlower case ) نوشته شود به معنی بوقلمون یا گوشت بوقلمون است.

هالو، آدم احمق، بوقلمون، کشور ترکیه

بوقلمون.
اما همیشه بوقلمون نمیشه و اگه حرف اولش با حرف بزرگ نوشته بشه میشه:ترکیه.
Turkey=ترکیه.
turkey=بوقلمون.

بوقلمون
کشور ترکیه

البته با حرف بزرگ به معنای اسم خاص یعنی ترکیه است در هر جای جمله که باشد
در غیر اینصورت به معنی بوقلمون و در معنای عام می باشد
https://www. youtube. com/watch?v=S5Cun2afm3U

کشوری تازه تاسیس در شمال غرب ایران

کشوری تازه تاسیس در شمالغرب ایران، که آتاخر از موسسان اصلی ان محسوب میشود

the flesh of a turkey ( a large bird, rather like a large chicken ) as a food

با T یعنی ت بزرگ به معنای کشور ترکیه🍀🐞

با t یعنی ت کوچک به معنای بوقلمون🐦🐔

فرو رفتن جاخوردن
Her heart sank when she discovered that her thanksgiving turkey was still raw
توی خودش فرورفت وقتی فهمید روز شکرگذاری هنوز بوقلمون پخته نشدن


کلمات دیگر: