کلمه جو
صفحه اصلی

disadvantage


معنی : اشکال، زیان، ضرر، وضع نامساعد، بی فایدگی
معانی دیگر : کمداشت، نابرتری، نقطه ی ضعف، کاستی، صدمه (به شهرت یا اعتبار و غیره)، آسیب، گزند

انگلیسی به فارسی

زیان، بی‌فایدگی، وضع نامساعد، اشکال


انگلیسی به انگلیسی

• problematic condition; defect, drawback
cause to be in an inferior or position; cause loss, harm
a disadvantage is a factor in a situation which causes problems.
if you are at a disadvantage, you have a problem that other people do not have.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] عیب، زیان، عدم برتری و رجحان
[ریاضیات] عیب

مترادف و متضاد

اشکال (اسم)
hardness, difficulty, worriment, burble, impediment, bug, handicap, drawback, disadvantage, node, traverse, spinosity, nodus

زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

وضع نامساعد (اسم)
disadvantage, predicament

بی فایدگی (اسم)
futility, drawback, disadvantage, disutility, futileness

hurt, loss


Synonyms: damage, deprivation, detriment, disservice, harm, injury, prejudice


Antonyms: advantage, benefit, blessing, gain, profit


جملات نمونه

1. this book's disadvantage is that it is written in a boring style
نقطه ضعف این کتاب این است که به سبک خسته کننده ای نوشته شده است.

2. at a disadvantage
(نسبت به دیگری) در وضع نابرابر قرار داشتن

3. they spread reports to the disadvantage of the candidate
آنان شایعاتی را پراکنده می کنند که به ضرر نامزد انتخاباتی است.

4. their failure to appear in court was to their disadvantage
خودداری آنها از حضور در دادگاه به ضررشان تمام شد.

5. The main disadvantage of the material is that it fades in strong sunlight.
[ترجمه ترگمان]نقطه ضعف اصلی این ماده این است که در نور شدید خورشید محو می شود
[ترجمه گوگل]ناسازگاری اصلی مواد این است که آن را در نور آفتاب قوی خفه می کند

6. His bad health is a great disadvantage to him.
[ترجمه ترگمان]سلامتی بد او برای او یک عیب بزرگ محسوب می شود
[ترجمه گوگل]سلامت بد او یک عیب بزرگ برای اوست

7. Lack of qualifications is an obvious disadvantage.
[ترجمه ترگمان]عدم صلاحیت یک عیب آشکار است
[ترجمه گوگل]فقدان مدارک معافیت آشکاری است

8. Every advantage has its disadvantage.
[ترجمه miller] هر مزیت دارای معایبی است
[ترجمه Eilin] هر مزیتی معایب خودش را دارد
[ترجمه ترگمان]هر امتیاز عیب و ایراد دارد
[ترجمه گوگل]هر مزیت دارای معایب آن است

9. His two main rivals suffer the disadvantage of having been long-term political exiles.
[ترجمه ترگمان]دو رقیب اصلی او از منافع محروم شدن از دیرباز سیاسی رنج می برند
[ترجمه گوگل]دو رقیب اصلی او از ضعف داشتن تبعید های سیاسی بلند مدت رنج می برند

10. He's at a disadvantage being so shy.
[ترجمه Z] ایراد وی این است که او بسیار خجالتی است
[ترجمه ترگمان]اون از این که خیلی خجالتیه
[ترجمه گوگل]او در معرض خیلی خجالتی است

11. My father thought that I'd be at a disadvantage if I wrote left-handed.
[ترجمه ^.^] پدرم فکر می کرد اگر با دست چپ بنویسم ایراد پیدا می کنم
[ترجمه ترگمان]پدرم فکر می کرد اگر دست از دست بروم خیلی ناراحت می شوم
[ترجمه گوگل]پدرم فکر کرد که اگر من دست چپ را نوشتم، در معرض خطر بودم

12. We were put at a disadvantage.
[ترجمه ترگمان] ما ضرر کردیم
[ترجمه گوگل]ما در معرض خطر قرار گرفتیم

13. But there is a disadvantage to be set against this fact.
[ترجمه ترگمان]اما در مقابل این واقعیت یک عیب وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما یک معیار برای این واقعیت وجود دارد

14. Teachers claim such measures could unfairly disadvantage ethnic minorities.
[ترجمه ترگمان]آموزگاران مدعی هستند که چنین تدابیری ممکن است به طور غیر منصفانه از اقلیت های نژادی زیان بار کند
[ترجمه گوگل]معلمان ادعا می کنند چنین اقداماتی می تواند اقلیت های قومی ناخوشایند را از بین ببرد

15. They are privileging a tiny number to the disadvantage of the rest.
[ترجمه ترگمان]آن ها تعداد کمی را به ضرر بقیه واگذار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک عدد کوچک را به ضرر دیگران تقدیم می کنند

16. One disadvantage for the bank is that its huge size - over 000 staff - makes it unwieldy and slow-moving.
[ترجمه ترگمان]یکی از مضرات بانک این است که اندازه اش بالغ بر ۱۰۰۰ نفر است - آن را سنگین و کند می کند
[ترجمه گوگل]یک ضرر و زیان برای بانک این است که اندازه بزرگ آن - بیش از 000 کارمند - باعث می شود که آن را خسته کننده و آهسته حرکت می دهد

This house has two major disadvantages.

این خانه دو عیب بزرگ دارد.


This book's disadvantage is that it is written in a boring style.

نقطه ضعف این کتاب این است که به سبک خسته‌کننده‌ای نوشته شده است.


They spread reports to the disadvantage of the candidate.

آنان شایعاتی را پراکنده می‌کنند که به ضرر نامزد انتخاباتی است.


اصطلاحات

at a disadvantage

(نسبت به دیگری) در وضع نابرابر قرار داشتن


پیشنهاد کاربران

معایب

بی بهره ، محروم

فقیر، محروم

اشکال، کاستی

اشکال، بدی، عیب، ضرر

ناتوانی

یعنی زیان ضرر، بدی ها
مخالف advantage

advantages مزایا
disadvantages معایب

وضعیتی که احتمال باختن زیاده

to be at a disadvantage in sth
در موضع ضعف بودن

نقطه ضعف

ایراد

محرومیت

آکاور = آک _ آور.

bad point


کلمات دیگر: