کلمه جو
صفحه اصلی

beck


معنی : اشاره، تکان سر یا دست، تعظیم کردن، سرتکان دادن
معانی دیگر : حرکت سر یا دست به منظور صدا زدن، ایما، (قدیمی) احضار کردن، (با حرکت سر یا دست) فراخواندن، (شمال انگلیس) جوی، نهر (به ویژه اگر کف آن سنگلاخی باشد)، باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی

انگلیسی به فارسی

اشاره، تکان سر یا دست، تعظیم کردن، با سر تصدیق کردن یا حالی کردن چیزی، سر تکان دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: at someone's beck and call
• : تعریف: a gesture of beckoning; summons.

• family name
command; beckoning gesture; shortened form of beckon
if you are at someone's beck and call, you are constantly available and ready to do what they ask; used showing disapproval.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مخزن آهار

مترادف و متضاد

اشاره (اسم)
slur, inkling, action, gesture, mention, hint, indication, allusion, warning, innuendo, suggestion, manifest, ensign, beck, symbol, gest, insinuation, referral

تکان سر یا دست (اسم)
beck

تعظیم کردن (فعل)
bow, bend, beck

سرتکان دادن (فعل)
bow, beck, nod

جملات نمونه

1. at the beck and call of
در اختیار،مطیع

2. she is at the beck and call of her husband
او هر چه شوهرش دستور بدهد بی چون و چرا انجام می دهد.

3. The king has always had servants at his beck and call.
[ترجمه ترگمان]پادشاه همیشه نوکر خودش را دارد و به او تلفن می زند
[ترجمه گوگل]پادشاه همواره در حال خدمتگزار و تماس بوده است

4. I'm not at your beck and call, you know.
[ترجمه ترگمان]من در خدمت شما نیستم و به شما تلفن می زنم، می دانید که
[ترجمه گوگل]من با شما تماس نگرفته ام و میدانم

5. Don't expect to have me at your beck and call.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشته باش منو تو your داشته باشی و با من تماس بگیری
[ترجمه گوگل]انتظار نداشته باشید که با من تماس بگیرید

6. She is constantly at the beck and call of her invalid father.
[ترجمه ترگمان]پیوسته به بک می ماند و پدر بیمارش را صدا می زند
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم در تماس و تماس با پدر نامعتبر او است

7. I was tired of being at her beck and call all day long.
[ترجمه ترگمان]از اینکه در او بودم و تمام روز را با او بودم خسته شده بودم
[ترجمه گوگل]من از اینکه با او در تماس بودم خسته شدم و تمام روز را فرا می گرفتم

8. The water mill was sited at Mill beck and it continued in use until the 1860s.
[ترجمه ترگمان]کارخانه آب در میلی بک نمایش داده شد و تا دهه ۱۸۶۰ به کار خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]آبراهه در Mill Beck قرار داشت و تا سالهای 1860 ادامه داشت

9. Together they rode across Hodge Beck and gathered up the flocks to look them over before the onset of winter.
[ترجمه ترگمان]آن ها با هم از سوی بک بک راه افتادند و گله را جمع کردند تا قبل از شروع زمستان به آن ها نگاه کنند
[ترجمه گوگل]آنها در کنار همجسای بک سوار شدند و گله ها را جمع کردند تا قبل از زمستان به آنها نگاه کنند

10. Beck suggests that we have an automatic style of thinking which to a large extent determines the conclusions we derive from experience.
[ترجمه ترگمان]بک پیشنهاد می کند که ما یک سبک ناخودآگاه از تفکر داریم که تا حد زیادی نتایجی که از تجربه بدست می آوریم را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]بک نشان می دهد که ما یک سبک اتوماتیک تفکر داریم که به میزان زیادی نتایج حاصل از تجربه ما را تعیین می کند

11. Members troop into lobbies at the beck of a party leader as though they have no minds to use.
[ترجمه ترگمان]اعضای گروه در رفتار بک با رهبر حزب در لابی هستند، چنان که گویی هیچ ذهن ندارند که از آن استفاده کنند
[ترجمه گوگل]اعضای گروه به رهبری رهبر حزب، به عنوان رهبر حزب، به طوری که هیچ ذهنیتی برای استفاده ندارند

12. Beck studied the piano at school but was largely self-taught.
[ترجمه ترگمان]بک در مدرسه پیانو را مطالعه کرد، اما عمدتا آموخته بود
[ترجمه گوگل]بک پیانو را در مدرسه مورد مطالعه قرار داد اما عمدتا خود آموز بود

13. Thus began a long and bitter wrangle between Beck and the private power interests.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نزاع طولانی و تلخ بین بک و منافع قدرت خصوصی آغاز شد
[ترجمه گوگل]بنابراین شروع اختلاف طولانی و تلخ بین بک و منافع قدرت خصوصی بود

14. Cross the beck by the bridge and turn right, down to the shore of Crummock Water.
[ترجمه ترگمان]از روی پل رد می شود و راست می چرخد و به ساحل دریاچه Crummock می رود
[ترجمه گوگل]از پل عبور کنید و به سمت راست به سمت ساحل Crummock Water بروید

15. The younger Beck, who never went to university, learned to work a ten-hour day.
[ترجمه ترگمان]بک کوچک تر که هرگز به دانشگاه نرفته بود، یاد گرفت که یک روز ده ساعته کار کند
[ترجمه گوگل]بک جوان، که هرگز به دانشگاه رفت، یک روز 10 ساعته کار کرد

She is at the beck and call of her husband.

او هرچه شوهرش دستور بدهد بی‌چون و چرا انجام می‌دهد.


اصطلاحات

at the beck and call of

در اختیار، مطیع



کلمات دیگر: