کلمه جو
صفحه اصلی

psychical


روحی، روانی، ذهنی، وابسته بجان یا زندگی حیوانی انسان

انگلیسی به فارسی

روحی،روانی،ذهنی،وابسته بجان یا زندگی حیوانی انسان


روانی


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to spiritual and supernatural phenomena
psychical means the same as psychic; a formal word.

جملات نمونه

1. The Society for Psychical Research is investigating reports of a ghost at the old vicarage.
[ترجمه ترگمان]انجمن تحقیقات Psychical در حال تحقیق در مورد گزارش هایی از یک روح در خانه کشیش قدیمی است
[ترجمه گوگل]انجمن تحقیقات روانشناسی تحقیقی در مورد گزارش یک روح در قربانیان قدیمی است

2. Think of all the hands-on psychical research that is just coming at you free of charge.
[ترجمه ترگمان]به تمام دست تحقیقات روانی فکر کنید که تنها به صورت رایگان به شما می رسد
[ترجمه گوگل]از همه تحقیقات روانشناختی که به راحتی به شما می آیند فکر کنید

3. To make a profession out of psychical research was hardly possible, even though by the 1880s there were career structures in more-established sciences.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه در دهه ۱۸۸۰ میلادی ساختار شغلی بیشتری در علوم برقرار شده وجود داشت، برای ایجاد یک حرفه از تحقیقات روانی، به سختی ممکن بود
[ترجمه گوگل]برای انجام یک کار حرفه ای از تحقیقات روانشناختی به سختی امکان پذیر بود، هرچند در سال های دهه 1880 ساختارهای حرفه ای در علوم پایدار وجود داشت

4. In the primary processes of the unconscious system, psychical energy flows freely by means of displacement and condensation.
[ترجمه ترگمان]در فرآیندهای اولیه سیستم ناخودآگاه، انرژی روانی با استفاده از جابجایی و چگالش، آزادانه جریان می یابد
[ترجمه گوگل]در فرایندهای اولیه سیستم ناخودآگاه، انرژی روانی به وسیله جابجایی و تراکم جریان می یابد

5. A profound psychical revolution might erupt from this experience of the pregnant female as priest.
[ترجمه ترگمان]یک انقلاب روانی عمیق ممکن است از این تجربه زن باردار به عنوان کشیش بروز کند
[ترجمه گوگل]یک انقلاب عمیق روانی ممکن است از این تجربه زن باردار به عنوان کشیش فوران یابد

6. Objective:Study the psychical state of special persons who have touched dead pigs under the closed management.
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه وضعیت روانی افراد خاصی که به خوک های مرده تحت مدیریت بسته دست یافته اند
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه وضعیت روحی افراد خاصی که خوک های مرده را تحت مدیریت بسته قرار داده اند

7. The psychical entities which seem to serve as elements in thought are certain signs and more or less clear images which can be 'voluntarily' reproduced and combined.
[ترجمه ترگمان]The روانی که به نظر می رسد به عنوان عناصر در تفکر بکار گرفته می شوند، نشانه های خاص و یا تصاویر واضح تری هستند که می توانند به طور داوطلبانه تکثیر و ترکیب شوند
[ترجمه گوگل]نهادهای روانی که به نظر میرسد به عنوان عناصر در اندیشه خدمت می کنند، نشانه های خاصی هستند و تصاویری شفاف تر که می توانند 'داوطلبانه' بازتولید شوند و ترکیب شوند

8. Much attention should be paid to psychical rehabilitation in the course of treatment.
[ترجمه ترگمان]بیشتر توجه باید به توان بخشی روانی در دوره درمان توجه شود
[ترجمه گوگل]در حین درمان باید توجه بیشتری را به توانبخشی روانی پرداخت

9. This is the highest psychical state where consciousness appears to be face to face with Reality.
[ترجمه ترگمان]این بالاترین وضعیت روانی است که در آن به نظر می رسد که هوشیاری رو به رو است
[ترجمه گوگل]این بالاترین حالت روانی است که آگاهی به نظر می رسد با واقعیت روبرو است

10. "Wail" is a kind of psychical verb that cannot be sketched and described directly by pictures.
[ترجمه ترگمان]Wail نوعی از فعل ذهنی است که نمی توان آن را ترسیم کرد و مستقیما با تصویر توصیف کرد
[ترجمه گوگل]'Wail' نوعی از فعل روانی است که نمیتوان آن را نقاشی کرد و به طور مستقیم با تصاویر توصیف کرد

11. In religion incense is used primarily with the psychical aspects of smell.
[ترجمه ترگمان]در مذهب، بخور در درجه اول با جنبه های روانی بویایی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در دین، بخور دادن به طور عمده با جنبه های روحی بوی استفاده می شود

12. Draw of body shell, crimp in foot fall, Unable diction, get feel painful to nothing slack transpierce psychical !
[ترجمه ترگمان]کشیدن پوست بدن، crimp در افتادن پا، توانایی بیان، درک نکردن از هیچ چیز سستی روانی و روانی را احساس کنید!
[ترجمه گوگل]قرعه کشی پوسته بدن، سر و صدا در پای پاییز، افسانه ای غیر قابل توصیف، احساس غم و اندوه به هیچ چیز فشرده transpierce روانی!

13. Along with this comes a fading of the egocentric self that is generating all of this psychical clutter.
[ترجمه ترگمان]همراه با این، یک خود محور رو به زوال است که همه این آشفتگی روانی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]در کنار این، محو شدن خودخواهی خودخواهی می شود که تمام این اختلالات روانی را ایجاد می کند

14. This is mainly because of his contradictions between reason and perception, thought and other complicated psychical factors.
[ترجمه ترگمان]این به دلیل of بین عقل و ادراک، تفکر و دیگر عوامل روانی پیچیده است
[ترجمه گوگل]این عمدتا به دلیل تناقضات او بین دالیل و ادراک، تفکر و دیگر عوامل روانی پیچیده است


کلمات دیگر: