1. a ribbon of blue sky between two clouds
باریکه ای از آسمان آبی میان دو ابر
2. to ribbon material for bandages
برای زخم بندی پارچه را نوار کردن
3. to tack a ribbon onto a hat
به کلاه روبان زدن
4. winner of a blue ribbon
برنده ی (جایزه ی) نوار آبی
5. a gold necklace as limber as a ribbon
گردن بند طلا به نرمی روبان
6. a jaunty straw hat with a red ribbon
کلاه حصیری شیک با روبان قرمز
7. a black hat bound round with a blue ribbon
کلاه سیاه با حاشیه ای از نوار آبی
8. She wrapped the present and tied it with ribbon.
[ترجمه ترگمان]او هدیه را به دست گرفت و با روبان بست
[ترجمه گوگل]او حال حاضر را پوشانده و با روبان آن را گره خورده است
9. Her hair was tied up with a yellow ribbon.
[ترجمه ترگمان]موهایش را با روبان زرد بسته بودند
[ترجمه گوگل]موهایش با روبان زرد گره خورده بود
10. Sandra often wears a ribbon in her hair.
[ترجمه ترگمان]ساندرا معمولا یک روبان به موهایش می زند
[ترجمه گوگل]ساندرا اغلب روبان خود را در موهایش می پوشد
11. We decorated our car with ribbon.
[ترجمه ترگمان] ماشین هامون رو با روبان تزیین کردیم
[ترجمه گوگل]ما ماشین خود را با روبان تزئین کردیم
12. He cut off a length of ribbon.
[ترجمه ترگمان]نوار درازی را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]او قطع یک روبان را قطع کرد
13. The dress is bound with ribbon.
[ترجمه ترگمان]این لباس با روبان بسته شده است
[ترجمه گوگل]لباس با روبان محدود شده است
14. The Lord Mayor cut a ribbon to launch the celebrations.
[ترجمه ترگمان]فرمان روا، شهردار، نواری را برای پرتاب این جشن ها قطع کرد
[ترجمه گوگل]شهردار لندن برای راه اندازی جشن ها یک روبان را برش داد
15. The little girl tied the ribbon in a bow.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک روبان را به کمان بست
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو روبان را در یک کمان گره خورده بود