کلمه جو
صفحه اصلی

plush


معنی : مخمل خواب دار، مجلل، با شکوه
معانی دیگر : (عامیانه - به ویژه مبل و اسباب خانه) مجلل، اعیانی، شکوهمند، پر زرق و برق، مخمل نرم و دارای پرزهای بلند، مخمل (ضخیم)، مخملی

انگلیسی به فارسی

مخمل خواب دار، مجلل، باشکوه


پشمالو، مخمل خواب دار، با شکوه، مجلل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a fabric having a long, soft pile.

- cuddly toys made out of plush
[ترجمه ترگمان] اسباب بازی های نرم و نرم از مخمل سیاه ساخته شده بودند
[ترجمه گوگل] اسباب بازی های کثیف ساخته شده از پلاستیکی
صفت ( adjective )
حالات: plusher, plushest
مشتقات: plushly (adv.), plushness (n.)
(1) تعریف: of a fabric, garment, or the like, having a long, soft nap.

- a plush velvet
[ترجمه ترگمان] یک مخمل پشمی
[ترجمه گوگل] یک مخملی بامزه

(2) تعریف: characterized by comfort or luxuriousness.
مشابه: luxurious

- a plush apartment
[ترجمه ترگمان] یک آپارتمان پر زرق و برق
[ترجمه گوگل] یک آپارتمان براق

• velvet, fabric with a soft pile
velvety, with a soft pile; luxurious, rich
something that is plush is smart, comfortable, and expensive.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پرز - پلاش - خاب پارچه - مخملی با پرزهای تقریبا بلند و براق - مجلل - پلوش - مخمل

مترادف و متضاد

مخمل خواب دار (اسم)
plush

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

luxurious, rich


Synonyms: costly, deluxe, elegant, lavish, luscious, lush, luxury, opulent, palatial, ritzy, silken, sumptuous


Antonyms: barren, destitute, poor


جملات نمونه

1. plush apartments
آپارتمان های مجلل

2. He took me out to a really plush restaurant.
[ترجمه ترگمان]اون منو به یه رستوران خیلی خوب برد
[ترجمه گوگل]او من را به یک رستوران واقعا شیرین برد

3. I was surprised at the plush red carpeting and comfortable chairs.
[ترجمه ترگمان]از فرش های مخمل قرمز و صندلی های راحتی حیرت کرده بودم
[ترجمه گوگل]من در موکت قرمز و صندلی راحت شگفت زده شدم

4. All the seats were in red plush.
[ترجمه ترگمان]همه صندلی ها با روکش قرمز پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]همه کرسی ها در کافه قرمز بود

5. The firm is headquartered in a plush $ 5 million office building on Woodside Road.
[ترجمه ترگمان]شرکت مستقر در یک ساختمان اداری ۵ میلیون دلاری در خیابان Woodside است
[ترجمه گوگل]این شرکت در یک ساختمان 5 میلیون دلاری در Woodside Road اداره می شود

6. The Doctor had fallen on to plush green grass.
[ترجمه ترگمان]دکتر روی علف های سبز و سبز افتاده بود
[ترجمه گوگل]دکتر به چمن سبز پر شده بود

7. Jessica settled into the plush violet velveteen of the seat to enter into the world of Betty Hutton and Eddie Bracken.
[ترجمه ترگمان]جسیکا در مخمل بنفش روی صندلی می نشست تا به جهان بتی هاتن و ادی برکن وارد شود
[ترجمه گوگل]جسیکا به دامن بنفش پشمالو صندلی وارد شد تا وارد دنیای بتی هاتون و ادی برکین شود

8. Her hat was mauve plush with a veil.
[ترجمه ترگمان]کلاهش از مخمل ارغوانی بود
[ترجمه گوگل]کلاه او پشمالوی سیاه و سفید با حجاب بود

9. Otherwise, the plush arena and a large crowd might prove too much to handle.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، میدان های مخمل و یک جمعیت بزرگ ممکن بود بیش از حد تحمل کنند
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، عرصه پلاستیکی و جمعیت زیادی ممکن است برای رسیدگی به آن ها ثابت شود

10. Clara wants the seats to be upholstered in plush.
[ترجمه ترگمان]کلر میخواد که صندلی ها رو با روکش تزیین کنه
[ترجمه گوگل]کلارا می خواهد کرسی ها را در شکوفه های خیاطی بپوشاند

11. Seats are small but plush, and the acoustics are excellent.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها کوچک ولی باشکوه هستند و آکوستیک (آکوستیک)عالی هستند
[ترجمه گوگل]صندلی های کوچک، اما با شکوه و صوتی بسیار عالی هستند

12. Battered budget accommodation in a plush area.
[ترجمه sara] محل اقامت ارزان و درب و داغون در یک منطقه مجلل
[ترجمه ترگمان]پوشش دادن محل اقامت در یک منطقه با شکوه
[ترجمه گوگل]محل اقامت بودجه را در یک منطقه پوسیدگی خراب کرد

13. The Volvo, whose windows wind down to reveal plush red curtains, is surrounded by stepladders.
[ترجمه ترگمان]ولوو که پنجره های آن برای آشکار کردن پرده های قرمز رنگ و رو به پایین قرار دارد، توسط stepladders احاطه شده است
[ترجمه گوگل]ولوو، که پنجره های خود را برای نشان دادن پرده های پشمالو قرمز، توسط stepladders احاطه شده است

14. In these six-storey mills velvet and plush were made.
[ترجمه ترگمان]در این شش طبقه، مخمل و مخمل ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]در این کارخانجات شش طبقه، مخمل و مخملی ساخته شد

plush apartments

آپارتمان‌های مجلل


پیشنهاد کاربران

باشکوه و مجلل
مخملی ( صاف )

پُلیش یا پولیش ( به انگلیسی: plush ) پارچه ای پرزدار، کرک دار و پشمالو شببیه مخمل است.

امروزه پلیش را با الیاف مصنوعی مثل پلی استر تولید می کنند. از کاربردهای رایج این پارچه، تهیهٔ عروسک های توپر است که به عروسک های پولیشی موسومند.

Plush ( from French peluche ) is a textile having a cut nap or pile the same as fustian or velvet. Its softness of feel gave rise to the adjective "plush" to describe something soft or luxurious, which was extended to describe luxury accommodation, or something rich and full.

Originally the pile of plush consisted of mohair or worsted yarn, but now silk by itself or with a cotton backing is used for plush, the distinction from velvet being found in the longer and less dense pile of plush. The soft material is largely used for upholstery and furniture purposes, and is also much employed in dress and millinery.

Modern plush are commonly manufactured from synthetic fibres such as polyester. One of the largest uses of this fabric is in the production of stuffed toys, with small plush toys made from plush fabric, such as teddy bears, to the point these are often addressed as "plush toys" or "plushes". Plush is also one of the main materials for the construction of designer toys.


کلمات دیگر: