کلمه جو
صفحه اصلی

rigidity


معنی : سختی، سخت گیری، استحکام، سفتی، عدم تراضی
معانی دیگر : سختی، استحکام، سفتی

انگلیسی به فارسی

سختی، استحکام، سفتی، خمش‌ناپذیری، انعطاف‌ناپذیری


سختگیری، شدت عمل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being stiff or difficult to bend.

(2) تعریف: the quality of being incapable of change or compromise; inflexible.

(3) تعریف: the condition of being firmly established and unchanging.

- The school was known for the rigidity of its dress code and attendance policy.
[ترجمه ترگمان] این مدرسه به خاطر انعطاف ناپذیری قوانین و خط مشی شرکت معروف بود
[ترجمه گوگل] این مدرسه برای سفتی کد لباس و سیاست حضور در آن شناخته شده بود

• hardness, stiffness, inflexibility; strictness, severity, stringency

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] صلبیت - سختی - استحکام - صلابت - جمود - سختپایی
[زمین شناسی] سفتی - این خاصیت بیان کننده مقاومت سنگ دربرابر جدا کردن قطعاتی از آن است که همین امرباعث مقاومت اجسام صلب در برابرتغییرشکل میباشد.درحقیقت می توان این خاصیت رامشابه گرانروی سیالات دانست.
[نساجی] سختی - سفتی
[ریاضیات] صلبیت، سحتپایی، استحکام، سختی، مقاومت، محکمی، عدم نرمش، عدم انعطاف
[پلیمر] صلابت، صلبیت

مترادف و متضاد

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

سخت گیری (اسم)
austerity, rigor, severity, astringency, crackdown, rigidity, stringency

استحکام (اسم)
resistance, strength, substance, backbone, rigidity, stability, fortification, solidity, stableness, consistency, solidification, consistence, formidability, grit, granite, staying power

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

عدم تراضی (اسم)
rigidity, intransigence

جملات نمونه

1. The function of bones is to give rigidity.
[ترجمه ترگمان]وظیفه استخوان ها ایجاد سفتی است
[ترجمه گوگل]عملکرد استخوان ها این است که سفتی را ارائه دهیم

2. The rigidity of the metal caused it to crack.
[ترجمه ترگمان]سفتی فلز باعث شد که آن ترک شود
[ترجمه گوگل]سفتی فلز باعث ایجاد کرک شد

3. He deplored the rigidity of her views.
[ترجمه ترگمان]او از انعطاف ناپذیری عقاید خود متاسف بود
[ترجمه گوگل]او استحکام دیدگاه های او را مورد ستایش قرار داد

4. Hostility and rigidity are particularly problematic because they seldom deliver the desired result over the long term.
[ترجمه ترگمان]Hostility و انعطاف ناپذیری به طور خاص مساله ساز هستند، زیرا به ندرت نتیجه مطلوب را در طول مدت طولانی تحویل می دهند
[ترجمه گوگل]خصومت و استحکام به ویژه مشکل ساز هستند زیرا آنها به ندرت نتیجه مطلوب را در بلند مدت می رسانند

5. The rigidity and traction of the EBs was far superior to spongy plimsolls.
[ترجمه ترگمان]سفتی و کشش of به مراتب برتر از plimsolls اسفنجی بود
[ترجمه گوگل]استحکام و کشش EBs به مراتب برتر از پلاسماس های اسفنجی بود

6. Sometimes I think we confuse rigidity with rigor.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات فکر می کنم ما انعطاف ناپذیری را با دقت اشتباه می گیریم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من فکر می کنم که سفتی را با سختی اشتباه می گیریم

7. This will almost always accentuate the rigidity and sometimes is the only manner in which it can be demonstrated.
[ترجمه ترگمان]این کار تقریبا همیشه سفتی را برجسته می کند و گاهی تنها روشی است که می تواند نشان داده شود
[ترجمه گوگل]این تقریبا همیشه سفتی را تشدید می کند و گاهی اوقات تنها راهی است که می تواند نشان داده شود

8. A slight smile curved her mouth, relaxing the rigidity of her body.
[ترجمه ترگمان]لبخند مختصری لبش را کج کرد و سفتی بدن او را آرام کرد
[ترجمه گوگل]یک لبخند خفیف دهانش را خراشیده، آرامش سفتی بدن او را

9. It improves all manifestations of the disease although rigidity and bradykinesia are benefited more than tremors.
[ترجمه ترگمان]این بیماری همه تجلیات این بیماری را بهبود می بخشد، اگرچه خشکی و خشکی بیشتر از لرزش سود می برند
[ترجمه گوگل]این همه تظاهرات بیماری را بهبود می بخشد، هرچند سفتی و برادیکینزی بیشتر از لرزش استفاده می شود

10. In my opinion, the relative rigidity and compartmentalization of the program made for lowered technical efficiency and morale.
[ترجمه ترگمان]به عقیده من، انعطاف ناپذیری نسبی و compartmentalization برنامه باعث کاهش کارایی و روحیه فنی می شود
[ترجمه گوگل]به نظر من، استحکام نسبی و تقسیم بندی این برنامه برای کاهش بهره وری فنی و روحیه

11. This rigidity is regarded as a price worth paying in order to achieve the objective of full integration.
[ترجمه ترگمان]این سفتی به عنوان بهایی در نظر گرفته می شود که ارزش پرداخت به منظور دستیابی به هدف ادغام کامل را دارد
[ترجمه گوگل]این استحکام به عنوان یک ارزش ارزشمند به منظور دستیابی به هدف یکپارچگی کامل در نظر گرفته می شود

12. He instilled more atonement and rigidity to the order of friars.
[ترجمه ترگمان]وی کفاره و انعطاف ناپذیری بیشتری به فرقه راهبان داد
[ترجمه گوگل]او تزلزل و استحکام بیشتری را به منظور فرشتگان تزریق کرد

13. Rigidity is not an issue with the electrostatic diaphragm.
[ترجمه ترگمان]Rigidity یک مساله با دیافراگم الکترواستاتیک نیست
[ترجمه گوگل]رطوبت مسئله ای با دیافراگم الکترواستاتیک نیست

14. Solids exhibit a wide variation in rigidity.
[ترجمه ترگمان]جامد، تنوع گسترده ای را در انعطاف ناپذیری نشان می دهد
[ترجمه گوگل]جامدات دارای تغییرات زیادی در استحکام هستند

15. The rigidity in tone and approach of the syllabuses and materials is also a matter for concern.
[ترجمه ترگمان]انعطاف ناپذیری در لحن و رویکرد برنامه درسی و مطالب نیز برای نگرانی مهم است
[ترجمه گوگل]استحکام در لحن و رویکرد برنامه ها و مواد نیز مورد توجه قرار گرفته است

پیشنهاد کاربران

ثابت بودن
استحکام

چسبندگی
عدم انعطاف
انعطاف ناپذیر

تخصصی [مهندسی پزشکی، مکانیک، عمران]
صلبیت

bending rigidity
صلبیت خمشی

سفتی عضلانی

چسبندگی، ( تعدیل آهسته ) در علم اقتصاد

چسبندگی
انعطاف ناپذیری

سخت گیری

سرسختی

rigidity ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: انعطاف ناپذیری
تعریف: نوعی ویژگی شخصیتی که برحسب آن فرد در مقابل هرنوع تغییر به شدت مقاومت می کند


کلمات دیگر: