کلمه جو
صفحه اصلی

peanut


معنی : بادام زمینی، پسته، پسته زمینی، رنگ کتانی، رنگ کنف، مقدار نامعلومی
معانی دیگر : (امریکا - عامیانه - جمع) شندر غاز، پشیز، پاپاسی، پول سیاه، بسیار نا چیز، (گیاه شناسی) پسته زمینی، پسته شام، بادام زمینی (arachis hypogaea از خانواده ی pea)، بادام زمینی (محصول این گیاه)، پسته ی شام

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) بادام زمینی


بادام زمینی، پسته، پسته زمینی، رنگ کتانی، رنگ کنف، مقدار نامعلومی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pod, or one of the oily, nutlike, edible seeds it encloses, of a plant of the legume family that matures its seed pods underground.

(2) تعریف: the plant that bears these seeds.

• type of nut which grows underground
peanuts are small nuts often eaten as a snack, usually after they have been roasted and salted.
you can refer to a very small sum of money as peanuts; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کتانی رنگ - کنف رنگ - بادام زمینی

مترادف و متضاد

بادام زمینی (اسم)
groundnut, peanut

پسته (اسم)
peanut, pistachio

پسته زمینی (اسم)
peanut

رنگ کتانی (اسم)
peanut

رنگ کنف (اسم)
peanut

مقدار نامعلومی (اسم)
peanut

جملات نمونه

1. peanut brittle
آب نبات بادام زمینی

2. peanut butter
کره ی بادام زمینی (بادام زمینی کوبیده)

3. James flicked a peanut at her.
[ترجمه melina] جیمز بادام زمینی را به طرف زن / دختر پرت کرد
[ترجمه ترگمان]جیمز بادام زمینی را به طرف او پرت کرد
[ترجمه گوگل]جیمز بادام زمینی را در او گذاشت

4. He started his career as a humble peanut farmer.
[ترجمه ترگمان]او کارش را به عنوان یک کشاورز فروتن بادام زمینی آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او کار خود را به عنوان یک کشاورز بادام زمینی فروتن آغاز کرد

5. The children had smeared peanut butter all over the sofa.
[ترجمه ℳ�Ħ�Ї∃Ħ] بچه ها مبل را با کره بادام زمینی کثیف کرده بودند
[ترجمه Parla] بچه ها کره ی بادام زمینی را روی مبل مالیدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها کره بادام زمینی را روی نیمکت گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها کره بادام زمینی را روی مبل فرو ریختند

6. You don't add the peanut butter until after you've stirred in the honey.
[ترجمه ترگمان]تو کره بادام زمینی رو تا بعد از اینکه تو عسل تکون خوردی جور نمی کنی
[ترجمه گوگل]شما کره بادام زمینی را تا زمانی که عسل را ترک نکرده اید اضافه نکنید

7. I had two peanut butter and jelly sandwiches.
[ترجمه asal] jkloiuyfcvbnm, . [poiuytrdcvbnm, . '; oiuytdpoiuyt
[ترجمه ℳ�Ħ�Ї∃Ħ] من دو تا ساندویچ کره بادام زمینی و مربا داشتم
[ترجمه ترگمان] من دوتا ساندویچ کره بادوم زمینی و مربا خوردم
[ترجمه گوگل]من دو کره بادام زمینی و ساندویچ ژله داشتم

8. While still beating, gradually add confectioners' sugar and peanut butter.
[ترجمه ترگمان]در حالی که همچنان می تپد، به تدریج قند دان و کره بادام زمینی را اضافه می کند
[ترجمه گوگل]در حالی که هنوز ضرب و شتم، به تدریج سبزیجات قند و کره بادام زمینی را اضافه کنید

9. Loved peanut butter and jam sandwiches.
[ترجمه ترگمان] کره بادوم زمینی و ساندویچ مربا رو دوست داشتم
[ترجمه گوگل]کره بادام زمینی و ساندویچ مربا دوست داشتنی

10. Supporters argue that the peanut program has been reformed under the Senate farm bill and the proposed House legislation.
[ترجمه ترگمان]حامیان استدلال می کنند که برنامه بادام زمینی براساس لایحه مزرعه سنا و قانون پیشنهادی مجلس اصلاح شده است
[ترجمه گوگل]حامیان استدلال می کنند که برنامه های بادام زمینی تحت لایحه مزرعه سنا و قانون مجلس پیشنهاد شده است

11. It's you who will get peanut butter over here.
[ترجمه ترگمان]این تویی که اینجا کره بادام زمینی درست می کنی
[ترجمه گوگل]این شماست که کره بادام زمینی را در اینجا دریافت خواهید کرد

12. The peanut program allows only farmers with a federal quota to grow peanuts for the domestic market.
[ترجمه ترگمان]برنامه بادام زمینی، تنها اجازه می دهد که کشاورزان با سهمیه فدرال بادام زمینی را برای بازار داخلی پرورش دهند
[ترجمه گوگل]این برنامه بادام زمینی اجازه می دهد تا فقط کشاورزان با سهمیه فدرال برای رشد بادام زمینی برای بازار داخلی

13. The produce business is not like peanut butter where it takes time for the whole process to catch up with the product.
[ترجمه ترگمان]کسب وکار تولید مثل کره بادام زمینی نیست که در آن زمان طول می کشد تا کل فرآیند به محصول برسد
[ترجمه گوگل]کسب و کار تولید مثل کره بادام زمینی نیست، بلکه زمانیکه کل فرآیند برای به دست گرفتن محصول نیاز به زمان دارد

14. How about a peanut butter and noodle casserole?
[ترجمه ترگمان]کره بادام زمینی و خوراک ماکارونی چطور؟
[ترجمه گوگل]چطور در مورد کره بادام زمینی و کاسه ماکارونی؟

15. She dipped her carrot into the peanut butter as she went to the door.
[ترجمه ترگمان]او سرش را در کره بادام زمینی فرو کرد و به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او در حالی که به درب رفت، هویج هویج را به کره بادام زمینی فرو برد

compared to his, my salary was peanuts.

در مقایسه با حقوق او حقوق من بسیار ناچیز بود.


پیشنهاد کاربران

A nut that grows under the groud


A nut ( a dry fruit with a hard shell ) that grows under the ground

بادام زمینی

چیز هایی که زمینی هستند

پسته زمینی

اصطلاح چندغاز هم میشه
i got raised peanuts

مقدار خیلی کم پول، چندرغاز ( شندرقاز ) ، پول سیاه، پاپاسی

یه مقدار خیلی کم پول


کلمات دیگر: