کلمه جو
صفحه اصلی

remaining


معنی : باقی مانده، مانده
معانی دیگر : بقایا، بقیه السیف، اثار، جسد، جنازه

انگلیسی به فارسی

باقی مانده است، باقی مانده، مانده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: being what is left or still present.

- In the remaining minutes, let's review today's lesson.
[ترجمه پارسا] بیایید درس امروز را در دقایق باقی مانده مرور کنیم
[ترجمه ترگمان] در دقایق باقیمانده، اجازه دهید درس امروز را مرور کنیم
[ترجمه گوگل] در دقیقه باقی مانده، بیایید درس امروز را مرور کنیم

دیکشنری تخصصی

[نساجی] باقی مانده

مترادف و متضاد

باقی مانده (صفت)
residual, residuary, extant, remaining, relict

مانده (صفت)
stale, tired, weary, residuary, forworn, remaining, fagged, remained, fatigued, worn-out

جملات نمونه

1. a remaining memory
خاطره ای پا برجا

2. the money remaining in my pocket
پول باقیمانده در جیبم

3. they divided up the remaining food
آنها بقیه ی خوراک را توزیع کردند.

4. many scenes were cut off and the remaining films were spliced into a one-hour movie
صحنه های فراوانی را بریدند و فیلم های باقی مانده را به هم چسباندند و یک فیلم یک ساعته ساختند.

5. The few remaining guests were in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]چند مهمان دیگر در آشپزخانه بودند
[ترجمه گوگل]چند مهمان باقی مانده در آشپزخانه بودند

6. The suspense over the two remaining hostages ended last night when the police discovered the bullet ridden bodies.
[ترجمه ترگمان]آخرین گروگان ها شب قبل، وقتی پلیس اجساد را کشف کرد، آخرین گروگان ها به پایان رسید
[ترجمه گوگل]تعلیق بیش از دو گروگان باقی مانده در شب گذشته هنگامی رخ داد که پلیس بدنهای گلوله را کشف کرد

7. Hippos are unable to submerge in the few remaining water holes.
[ترجمه ترگمان]Hippos قادر به زیر آب رفتن در چند سوراخ باقیمانده آب نیستند
[ترجمه گوگل]Hippos قادر به چندین حفره آب باقی مانده است

8. Mix in the remaining ingredients and serve immediately.
[ترجمه ترگمان]ترکیبات باقیمانده را ترکیب کنید و فورا خدمت کنید
[ترجمه گوگل]مخلوط در مواد باقی مانده و بلافاصله خدمت می کنند

9. The department store is auctioning off the remaining inventory.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه بخش باقیمانده را به مزایده گذاشته است
[ترجمه گوگل]فروشگاهی از موجودی باقیمانده خارج می شود

10. The captain rationed the remaining water out among the shipwrecked passengers.
[ترجمه ترگمان]ناخدا آب باقیمانده را که در میان جاشو ان کشتی شکسته بود جیره بندی کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان آب باقیمانده را در بین مسافران سقوط کرد

11. Mix in half the butter and keep the remaining 50g for later.
[ترجمه ترگمان]نصف کره را مخلوط کنید و برای بعد ۵۰ گرم باقیمانده را نگه دارید
[ترجمه گوگل]نصف کره را مخلوط کنید و 50 گرم باقیمانده را بعدا بپوشانید

12. Remaining in the deep water for a while, she begins to kick her way up towards the surface.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی در آب عمیق باقی مانده، شروع به لگد زدن به سمت سطح می کند
[ترجمه گوگل]برای مدتی باقی ماندن در آب های عمیق، او شروع به حرکت خود را به سمت سطح

13. There is every prospect of the weather remaining dry this week.
[ترجمه ترگمان]این هفته هر منظره ای از آب و هوا وجود دارد
[ترجمه گوگل]هر گونه پیش بینی آب و هوا در این هفته خشک است

14. The building stands as the last remaining relic of the town's cotton industry.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان آخرین بازمانده باقیمانده صنعت پنبه شهر است
[ترجمه گوگل]این ساختمان به عنوان آخرین باقیمانده باقی مانده از صنعت پنبه شهر است

15. Guests were crowded into the few remaining rooms.
[ترجمه ترگمان]میهمانان در چند اتاق دیگر ازدحام کرده بودند
[ترجمه گوگل]مهمانان به چند اتاق باقی مانده شلوغ شدند

16. There were only ten minutes remaining.
[ترجمه ترگمان]فقط ده دقیقه باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]تنها ده دقیقه باقی مانده بود

پیشنهاد کاربران

آماده بکار بودن، آماده استفاده

نگه داشتن

جسد . مردار

باقی مانده

پایدار ، پابرجا، آماده بکار، در خدمت بودن


کلمات دیگر: