1. You need to speak to the students' rep.
[ترجمه ترگمان] تو باید با نماینده دانشجویان صحبت کنی
[ترجمه گوگل]شما باید با نمایندگان دانشجویان صحبت کنید
2. I'd been working as a sales rep for a photographic company.
[ترجمه ترگمان]من به عنوان نماینده فروش یک شرکت تصویری کار می کردم
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک نماینده فروش برای یک شرکت عکاسی کار می کردم
3. Darren has been working as a rep.
[ترجمه ترگمان]درن به عنوان نماینده کار می کرده
[ترجمه گوگل]دارن به عنوان نماینده کار می کند
4. The company's marketing rep was giving out pens and mugs - the usual freebies.
[ترجمه ترگمان]نماینده بازاریابی شرکت was و فنجان ها را می داد - هدایای همیشگی
[ترجمه گوگل]نماینده بازاریابی این شرکت قلم ها و لیوان ها را به عهده داشت
5. The play was premiered at the Birmingham Rep in 199
[ترجمه ترگمان]بازی در سال ۱۹۹ برای اولین بار اجرا شد
[ترجمه گوگل]این بازی در سال 1981 در Birmingham Rep حضور یافت
6. Contact the health and safety rep at your union.
[ترجمه ترگمان]با سخنگوی سلامت و ایمنی در اتحادیه خود تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]با نمایندگی بهداشت و ایمنی در اتحاد خود تماس بگیرید
7. She's a sales rep for sports equipment .
[ترجمه ترگمان]او یک نماینده فروش برای تجهیزات ورزشی است
[ترجمه گوگل]او یک نماینده فروش تجهیزات ورزشی است
8. Most actors start off in rep.
[ترجمه ترگمان]اغلب بازیگرها از طریق نماینده شروع به کار می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر بازیکنان شروع به کار می کنند
9. She's just been promoted to senior sales rep.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده ارشد فروش ارتقا پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]او فقط به نمایندگی فروش ارشد ارتقا یافته است
10. A play is tested in rep before ever hitting a West End stage.
[ترجمه ترگمان]یک نمایش قبل از اینکه به یک صحنه غربی برخورد کند توسط نماینده مورد آزمایش قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه یک مرحله پایان غربی را تجربه کنید، یک بازی در داوطلب آزمایش می شود
11. Web Rep is part of a growing breed of companies trying to navigate the unfolding world of interactive advertising.
[ترجمه ترگمان]Rep وب بخشی از نسل رو به رشدی از شرکت هایی است که تلاش می کنند تا دنیای کنونی تبلیغات تعاملی را هدایت کنند
[ترجمه گوگل]Web Rep is part of a growing breed of companies trying to navigate the world of emerging advertising interactive
12. I am at present a student rep in Bangor.
[ترجمه ترگمان]من در بنگور یک نماینده دانش آموزی در بانگور دارم
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر یک دانشجو در Bangor هستم
13. When I called the sales rep said it hadn't been dispatched.
[ترجمه ترگمان]وقتی بهش زنگ زدم، مامور فروش گفت که فرستاده نشده
[ترجمه گوگل]وقتی که من به نام نماینده فروش گفتم که فرستاده نشده است
14. Hayworth is one of the many first-term Republican foot soldiers who proudly fall into lockstep behind Rep.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]هیورث یکی از سربازان پا نخستین جمهوری خواه جمهوری خواه است که با افتخار به سمت قفل پشت سر Rep
15. Paxon specifically demanded to know whether Rep.
[ترجمه ترگمان]Paxon به طور خاص خواستار دانستن این موضوع شد که آیا نماینده مجلس سنا
[ترجمه گوگل]Paxon به طور خاص خواستار دانستن اینکه نماینده