کلمه جو
صفحه اصلی

pink


معنی : رنگ صورتی، خرد شدن
معانی دیگر : (رنگ) صورتی، حداعلی، اوج، بهترین، (تداعی منفی) دست چپی، چپ گرا، (گیاه شناسی) گل میخک، قرنفل (جنس dianthus)، (انگلیس) شکارچی روباه، کت سرخ رنگ (که شکارچیان روباه می پوشند)، (گیاه شناسی) وابسته به گیاهان تیره ی caryophyllaceae از راسته ی caryophyllales که دو لپه ای می باشند، گل میخکی، (پارچه و غیره) زیگزاگ بریدن، دندانه دار بریدن، (روی کاغذ و غیره) با سوراخ سوزن نقش ایجاد کردن، (با خرده گیری و غیره) آزرده کردن، ناراحت کردن، رنجاندن، کشتی بادبانی (که بخش عقب آن بلند و باریک است)، سورا  سورا  کردن یا بریدن

انگلیسی به فارسی

رنگ صورتی، سوراخ سوراخ کردن یا بریدن


رنگ صورتی، خرد شدن


انگلیسی به انگلیسی

• color produced by combining white and red; type of flower; peak, summit
pierce, stab; injure, harm
having a pink coloring; liberal, having progressive political views
something that is pink is of the colour between red and white.
if someone goes pink, their face goes slightly red because they are embarrassed or angry.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] صورتی رنگ - میخکی رنگ - کنگره دار کردن لبه پارچه

مترادف و متضاد

rose color


رنگ صورتی (اسم)
pink

خرد شدن (فعل)
abate, diminish, wane, dwindle, slacken, relent, pass off, shrink, crush, decrease, lessen, decline, remit, narrow, flag, lower, de-escalate, crack up, depopulate, relax, fall away, grow away, grow down, pink, shrink away

Synonyms: blush, coral, flush, fuchsia, rose, roseate, salmon


best condition


Synonyms: acme, best, bloom, fitness, good health, height, peak, perfection, prime, summit, trim, verdure


Antonyms: poor health, sickness


cut in zigzag


Synonyms: incise, notch, perforate, prick, punch, scallop, score


جملات نمونه

1. a pink flower
گل صورتی رنگ

2. the pink of perfection
اوج کمال

3. an orangy pink
قرمز نسبتا نارنجی

4. in the pink
(عامیانه) سالم،خوش بنیه،سر و مرو گنده

5. between red and pink
بین قرمز و صورتی

6. two sheets of pink paper
دو برگ کاغذ صورتی رنگ

7. they must get rid of those pink politicians
آنها باید از شر آن سیاست بازهای چپی خلاص شوند.

8. He looked a right prat in that pink suit.
[ترجمه ترگمان]در آن کت و شلوار صورتی، He درست و حسابی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در یک کت و شلوار صورتی شیک راستش را نگاه کرد

9. I really feel in the pink after a long holiday.
[ترجمه ترگمان]من واقعا بعد از یک تعطیلات طولانی احساس راحتی می کنم
[ترجمه گوگل]من بعد از یک تعطیلات طولانی احساس صورتی میکنم

10. The side of the mountain appeared pink in the early morning light.
[ترجمه ترگمان]آن سوی کوه، صبح زود صورتی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در اوایل صبح در کنار کوه، صورتی ظاهر شد

11. She went bright pink with embarrassment.
[ترجمه ترگمان]از خجالت سرخ شد
[ترجمه گوگل]او با خجالت زده به رنگ صورتی ظاهر شد

12. The pink sky at night means a clear day will follow.
[ترجمه ترگمان]آسمان صورتی در شب به معنی روز روشن است
[ترجمه گوگل]آسمان صورتی در شب به معنی یک روز روشن است

13. His pink scalp gleamed through his sparse hair.
[ترجمه ترگمان]پوست سرش از موهایش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]سر پوست صورتی او را از طریق موهای ضعیفش پرت کرد

14. The room was painted a subtle shade of pink.
[ترجمه ترگمان]اتاق به رنگ صورتی ظریف درآمده بود
[ترجمه گوگل]اتاق رنگ سایه ای ظریف از صورتی رنگ بود

15. The western sky was glowing pink.
[ترجمه ترگمان]آسمان غرب سرخ بود
[ترجمه گوگل]آسمان غربی صورتی درخشان بود

16. It was a freak of mine to wear pink pajamas.
[ترجمه ترگمان] خیلی مسخره بود که لباس صورتی بپوشم
[ترجمه گوگل]این عجیب و غریب بود که من لباس های صورتی پوشیدم

17. The sun was now just a pink glow in the evening sky.
[ترجمه ترگمان]خورشید در آسمان شب می درخشید
[ترجمه گوگل]خورشید اکنون درخشنده صورتی در آسمان شب است

18. Many types of roses are pink.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع گل های رز صورتی هستند
[ترجمه گوگل]انواع مختلف گل رز صورتی است

19. Pink tinged her pale cheeks.
[ترجمه ترگمان]صورتی رنگ پریده در چهره اش نمایان بود
[ترجمه گوگل]پینک گونه اش را کمرنگ کرد

a pink flower

گل صورتی رنگ


the pink of perfection

اوج کمال


They must get rid of those pink politicians.

آن‌ها باید از شر آن سیاست‌بازهای چپی خلاص شوند.


اصطلاحات

in the pink

(عامیانه) سالم، خوش‌بنیه، سر و مر و گنده


پیشنهاد کاربران

( رنگ ) صورتی

صورتی یا خرد شدن

صورتی



کلمات دیگر: