کلمه جو
صفحه اصلی

threadbare


معنی : مندرس، نخ نما
معانی دیگر : کهنه، مبتذل، عاری از لطف یا تازگی، پیش پا افتاده، در مورد پارچه ن  نما

انگلیسی به فارسی

(در مورد پارچه) نخ نما، مندرس


گمشده، نخ نما، مندرس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of fabric, so worn that the individual threads can be seen.
مترادف: frayed, worn
مشابه: raveled, shabby

- The poor man was shivering in his threadbare clothing.
[ترجمه ترگمان] مرد بیچاره می لرزید و از لباس threadbare می لرزید
[ترجمه گوگل] مرد ضعیف در لباس گرسنه اش لرزید

(2) تعریف: shabby, as a garment or a person's appearance or manner of living.
مترادف: disheveled, moth-eaten, poor, shabby, worn-out
مشابه: seedy, slovenly

- His mother was shocked to see his threadbare apartment.
[ترجمه ترگمان] مادرش از دیدن آپارتمان his یکه خورده بود
[ترجمه گوگل] مادرش برای دیدن آپارتمان گمشده اش شوکه شد

(3) تعریف: trite and not persuasive or interesting.
مترادف: banal, hackneyed, moth-eaten, trite, uninteresting, worn
مشابه: bromidic, clich�d, dull, hack, insipid, jejune, old, overused, shopworn, stale, stock

- The novel's threadbare plot was criticized by many reviewers.
[ترجمه ترگمان] از سوی بسیاری از منتقدان، طرح نخ نما وب مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل] طرح ریزه رمان توسط بسیاری از داوران مورد انتقاد قرار گرفت

• worn, ragged, frayed, shabby
threadbare clothes, carpets, and so on are old and have become thin and nearly worn out.
if something such as an argument or method of doing things is threadbare, it no longer has much force or effect, and people are not convinced by it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] پارچه نخ نما - پارچه کهنه - نخ نما و کهنه

مترادف و متضاد

مندرس (صفت)
worn, worn-out, run-down, threadbare

نخ نما (صفت)
shabby, threadbare, tacky

worn, frayed


Synonyms: beat up, damaged, dilapidated, dingy, dog-eared, down-at-the-heel, faded, frowzy, impaired, injured, old, ragged, ratty, run-down, scruffy, seedy, shabby, shopworn, tacky, tattered, timeworn, used, used-up, worn-out, worse for wear


Antonyms: fresh, new, unused


trite, corny


Synonyms: banal, bathetic, cliché, clichéd, cliché-ridden, common, commonplace, conventional, dull, everyday, familiar, hackneyed, imitative, moth-eaten, musty, overused, poor, set, stale, stereotyped, stock, tedious, tired, uncreative, well-worn, worn-out


Antonyms: fresh, unused, unworn


جملات نمونه

1. a threadbare argument
استدلال پیش پا افتاده

2. a threadbare carpet
یک قالیچه ی نخ نما

3. Pride may lurk under a threadbare cloak.
[ترجمه ترگمان]غرور ممکن است زیر شنل نامریی پنهان شود
[ترجمه گوگل]Pride ممکن است تحت پوشش پنهانی پیچیده باشد

4. The coat is worn threadbare.
[ترجمه ترگمان]نیم تنه کهنه شده است
[ترجمه گوگل]این کت فرسوده است

5. The carpets had worn rather threadbare.
[ترجمه ترگمان]فرش ها اندکی نخ نما شده بودند
[ترجمه گوگل]فرش ها به تنهایی پوشانده شده بودند

6. She sat cross-legged on a square of threadbare carpet.
[ترجمه ترگمان]او چهارزانو روی یک تکه فرش کهنه نشسته بود
[ترجمه گوگل]او روی یک مربع از فرش ناخوشایند نشسته بود

7. The sheets lay tangled, hanging down on the threadbare carpet.
[ترجمه ترگمان]ملافه ها پیچیده بودند و روی فرش کهنه آویزان بودند
[ترجمه گوگل]ورق های پنهان شده، روی فرش نازک آویزان شده اند

8. As Britain's imperial pretensions became threadbare most of us made the break and entered the post-imperial world.
[ترجمه ترگمان]چون ادعای امپراتوری بریتانیا بیشتر از همه ما را از هم جدا کرد و وارد کاخ امپراطوری شد
[ترجمه گوگل]همانطور که اعتراضات امپریالیستی بریتانیا باعث شد که بسیاری از ما شکست بخوریم و وارد دنیای پس از امپراتوری شدیم

9. I preferred threadbare hand-me-downs to clothes that exuded boredom from every seam.
[ترجمه ترگمان]من دست threadbare را ترجیح می دادم برای لباس هایی که از هر seam تراوش می کرد
[ترجمه گوگل]من ترجیح دادم دست و پا زدن به لباس هایی که خستگی را از هر جوش بیرون کشید

10. It floated down to the threadbare navy-blue carpet, some settling on the bedroom slippers she wore.
[ترجمه ترگمان]روی فرش کهنه و نخ نما شده بود و چند تا کفش راحتی که پوشیده بود روی فرش اتاق نشسته بود
[ترجمه گوگل]آن را به فرش نایلون آبی ریزه اندام شناور، برخی از حل و فصل در دمپایی اتاق خواب او پوشیده است

11. Honor had written to ask for some threadbare rugs to be replaced.
[ترجمه ترگمان]عالی جناب به او نوشته بود که چند تا فرش کهنه عوض کنند تا جای خود را عوض کنند
[ترجمه گوگل]افتخار نوشته بود برای درخواست برخی از فرش های ریزه کاری شده جایگزین شود

12. Despite her bleak background and threadbare, Dickensian sartorial habits, she certainly transmits an aura of elegance and gentility.
[ترجمه ترگمان]در حالی که لباس ساده و نخ نما her را بر تن داشت، بی شک روح و اصالت و اصالت خانوادگی را به نمایش می گذاشت
[ترجمه گوگل]به رغم پیشینه ی ضعیف و ناخوشایند، عادت های دیکنزیک، او قطعا یک صدای ظرافت و تمسخر را انتقال می دهد

13. She stood shivering in her threadbare dress.
[ترجمه ترگمان]در لباس threadbare می لرزید
[ترجمه گوگل]او در لباس پوشیدنی خود لرزید

14. There was a clean but threadbare rug on the floor beside the bed.
[ترجمه ترگمان]روی زمین کنار تخت یک قالیچه کهنه و نخ نما شده بود
[ترجمه گوگل]فرش تمیز اما پیچ خورده روی زمین در کنار تخت وجود داشت

a threadbare carpet

قالیچه‌ی نخ‌نما


a threadbare argument

استدلال پیش‌پا‌افتاده



کلمات دیگر: