کلمه جو
صفحه اصلی

unskilled


معنی : بی مهارت، خام دست، بی تجربه، غیر متخصص
معانی دیگر : (کارگر و غیره) ساده، بی نیاز به تخصص، غیر ماهر، ناویژه کار، ناورزیده، ناشی

انگلیسی به فارسی

خام دست، غیر متخصص، بی تجربه، بی مهارت


غیر متخصص، بی مهارت، بی تجربه، خام دست


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: without particular skills or technical training.
متضاد: skilled
مشابه: inept

- unskilled workers
[ترجمه ترگمان] کارگران غیر ماهر
[ترجمه گوگل] کارگر های بدون مهارت

(2) تعریف: not requiring particular skills or training.
متضاد: skilled

- unskilled work
[ترجمه ترگمان] کار غیر ماهر
[ترجمه گوگل] کار غیر متخصص

(3) تعریف: showing a lack of skill or training; crude.
متضاد: skillful
مشابه: amateur, artless, crude

- unskilled weaving
[ترجمه ترگمان] weaving غیر ماهر
[ترجمه گوگل] بافندگی غیر متخصص

• untrained, inexpert, amateur
people who are unskilled do not have any special training for a job.
unskilled work does not require any special training.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] غیرمجرب-ناشی-ناوارد

مترادف و متضاد

untrained


بی مهارت (صفت)
incapable, maladroit, bungling, fumbling, unskilled, inapt, inexperienced, unskillful, ham-handed, heavy-handed, inexpert

خام دست (صفت)
gauche, unskilful, clumsy, unskilled, jackleg, unfledged, heavy-handed

بی تجربه (صفت)
naive, immature, green, unskilled, naif, raw, half-baked, unskillful, gun-shy, inexpert, verdant

غیر متخصص (صفت)
lay, unskilled, unskillful

Synonyms: awkward, green, inadequate, incompetent, inept, inexperienced, inexpert, inproficient, not up to, raw, unable, undeveloped, uneducated, unequipped, unhandy, unqualified, unschooled, untalented


جملات نمونه

1. an unskilled worker
کارگر ساده

2. the average wage of an unskilled laborer is $ 6 per hour
مزد متوسط عمله ی ساده،شش دلار در ساعت است.

3. Unemployment has hit unskilled workers in particular.
[ترجمه ترگمان]بیکاری به طور خاص به کارگران غیر ماهر آسیب رسانده است
[ترجمه گوگل]بیکاری به طور خاص کارگران غیر متخصص را تحت تاثیر قرار داده است

4. The unskilled jobs are going to be automated out.
[ترجمه ترگمان]مشاغل غیر ماهر در حال اتوماتیک شدن هستند
[ترجمه گوگل]شغل غیر متخصص به صورت خودکار انجام خواهد شد

5. Average earnings for unskilled workers are decreasing now.
[ترجمه ترگمان]متوسط درآمد کارگران غیر ماهر در حال حاضر کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]میانگین درآمد کارگران غیر متخصص در حال کاهش است

6. He is an unskilled worker who bungles consistently.
[ترجمه ترگمان]او یک کارگر غیر ماهر است که به طور مداوم کار می کند
[ترجمه گوگل]او یک کارگر غیر متخصص است که دائما در حال چرخش است

7. Unskilled workers usually earn less money than skilled workers.
[ترجمه ترگمان]کارگران غیر ماهر معمولا پول کمتری نسبت به کارگران ماهر کسب می کنند
[ترجمه گوگل]کارگران غیر متخصص معمولا پول کمتری نسبت به کارگران ماهر کسب می کنند

8. The unskilled section of the working class was diminishing as a proportion of the workforce.
[ترجمه ترگمان]بخش غیر ماهر طبقه کارگر به عنوان بخشی از نیروی کار در حال کاهش بود
[ترجمه گوگل]بخش غیررسمی طبقه کارگر به عنوان بخشی از نیروی کار کاهش یافت

9. A large proportion of the labour force is unskilled.
[ترجمه ترگمان]بخش بزرگی از نیروی کار فاقد مهارت است
[ترجمه گوگل]بخش بزرگی از نیروی کار غیر متخصص است

10. Are they both unskilled workers or is she in a higher class than her husband?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها کارگر غیر ماهر هستند یا در طبقه بالاتر از شوهرش هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها هر دو کارگر غیر متخصص هستند یا او در کلاس بالاتر از شوهرش است؟

11. It seemed indeed that the numbers of low-paid unskilled jobs were growing with the advance of mechanization.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تعداد مشاغل بدون مهارت کم با پیشرفت مکانیزاسیون رشد داشته است
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که تعداد کارهای غیرقانونی کم درآمد با پیشرفت مکانیزاسیون روبرو شد

12. It is far higher-and rising-among unskilled men than among professional men.
[ترجمه ترگمان]آن بسیار بالاتر است - و در میان مردان غیر ماهر - در میان مردان ماهر - در حال ترقی است
[ترجمه گوگل]این بسیار بالاتر است و افزایش می یابد - در میان مردان غیر متخصص در مقایسه با مردان حرفه ای

13. He went to join the battle and, all unskilled in warfare, he was killed at once.
[ترجمه ترگمان]او برای ملحق شدن به جنگ رفته بود و همه چیز در جنگ به کار افتاده بود، بلافاصله کشته شد
[ترجمه گوگل]او برای پیوستن به جنگ رفت و همه در جنگ ناسازگار بود، او یک بار کشته شد

14. This is an unskilled painting.
[ترجمه ترگمان]این یک نقاشی بدون مهارت است
[ترجمه گوگل]این یک نقاشی غیر متخصص است

15. He went to Paris in search of work as an unskilled labourer.
[ترجمه ترگمان]او در جستجوی کار به عنوان کارگر غیر ماهر به پاریس رفت
[ترجمه گوگل]او به دنبال کار به عنوان یک کارگر غیر متخصص به پاریس رفت

an unskilled worker

کارگر ساده


پیشنهاد کاربران

بی تجربه , خام دست

ناوارد، نابلد

بی مهارت


کلمات دیگر: