1. to unravel a rope into separate strands
طناب را باز کردن و به تارهای مجزا تقسیم کردن
2. to unravel the mystery of the atom
از راز اتم پرده برداشتن
3. . . . to unravel our tangled affairs
. . . گره از کار فروبسته ی ما بگشاید
4. he tried to unravel the origin of languages
او کوشید که سرچشمه ی زبان ها را نشان بدهد.
5. Detectives are still trying to unravel the mystery surrounding his death.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان هنوز دارن تلاش میکنن تا رمز مرگ اون رو حل کنن
[ترجمه گوگل]کارآگاهان همچنان سعی در رد کردن رمز و راز در اطراف مرگ خود دارند
6. His government began to unravel because of a banking scandal.
[ترجمه ترگمان]دولت او به دلیل رسوایی بانکی از هم پاشیده شد
[ترجمه گوگل]دولت او به دلیل یک رسوایی بانکی شروع به کشف کرد
7. A young mother has flown to Iceland to unravel the mystery of her husband's disappearance.
[ترجمه ترگمان]یک مادر جوان به ایسلند رفته است تا راز ناپدید شدن شوهرش را درک کند
[ترجمه گوگل]مادر جوان به ایسلند سفر کرده است تا رمز و راز ناپدید شدن شوهرش را باز کند
8. He was good with his hands and could unravel a knot or untangle yarn that others wouldn't even attempt.
[ترجمه ترگمان]او با دست او خوب بود و می توانست یک گره را از هم باز کند که دیگران حتی تلاش هم نمی کردند
[ترجمه گوگل]او با دستانش خوب بود و می توانست یک گره را باز کند یا نخ را باز کند که دیگران حتی نمی توانند تلاش کنند
9. I had to unravel one of the sleeves because I realised I'd knitted it too small.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم یکی از آستین ها را باز کنم چون فهمیدم که آن را خیلی کوچک گره زده ام
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم یکی از آستین ها را باز کنم چون متوجه شدم که من آن را کوچک می دانم
10. Even to list these begins to unravel some of the complications in this everyday concept.
[ترجمه ترگمان]حتی برای این که این ها شروع به کشف برخی از پیچیدگی های این مفهوم روزمره شوند
[ترجمه گوگل]حتی به لیست این ها شروع می شود تا برخی از عوارض در این مفهوم روزمره را بازتاب دهد
11. Can scientists unravel the complex interactions of chemicals within foods?
[ترجمه ترگمان]آیا دانشمندان می توانند واکنش های پیچیده مواد شیمیایی درون مواد غذایی را حل کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا دانشمندان می توانند اثرات متقابل مواد شیمیایی داخل غذا را از بین ببرند؟
12. You only need more patience to unravel a complexly worded question, not necessarily more ability.
[ترجمه ترگمان]شما فقط به صبر و شکیبایی بیشتری نیاز دارید تا یک سوال دقیق و دقیق را درک کنید، نه لزوما توانایی بیشتر
[ترجمه گوگل]شما فقط نیاز به صبر بیشتر برای باز کردن یک سوال پیچیده، و نه لزوما توانایی بیشتر
13. Chucha started to unravel her bundle, and we all guessed she was about to do a little farewell voodoo on us.
[ترجمه ترگمان]Chucha شروع به باز کردن وسایلش کرد و ما همه حدس زدیم که اون می خواد یه جادو برای ما انجام بده
[ترجمه گوگل]Chucha شروع به باز کردن بسته نرم افزاری خود کرد، و همه ما حدس زدیم او در حال انجام یک وودو وداع کمی در ما است
14. Only a qualified person can unravel the causes.
[ترجمه ترگمان]تنها یک فرد واجد شرایط می تواند دلایل را درک کند
[ترجمه گوگل]فقط یک فرد واجد شرایط می تواند علل را شناسایی کند
15. Yet the social fabric seemed to unravel further.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسید که بافت اجتماعی بیشتر حل می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، ساختار اجتماعی بیشتر به نظر می رسید
16. A prepared statement failed to unravel the mystery.
[ترجمه ترگمان]یک بیانیه آماده برای حل این مساله شکست خورد
[ترجمه گوگل]بیانیه ای آماده نشد که رمز و راز را باز کند