کلمه جو
صفحه اصلی

sewing


معنی : حاشیه دوزی، دوزندگی، دوختن پارچه لباسی
معانی دیگر : دوخت، دوخت و دوز، خیاطی، سوزن دوزی

انگلیسی به فارسی

دوزندگی، دوختن پارچه لباسی، حاشیه دوزی


انگلیسی به انگلیسی

• act of mending, act of repairing with stitches; act of fastening with stitches
sewing is the activity of making or mending things using a needle and thread.
sewing is also things that are being sewn.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] دوزندگی - رفوگری دوختی

مترادف و متضاد

حاشیه دوزی (اسم)
drawn-work, purfle, fancywork, froufrou, sewing

دوزندگی (اسم)
sewing

دوختن پارچه لباسی (اسم)
sewing

جملات نمونه

1. a sewing bee
جلسه ی خیاطی بانوان

2. a sewing machine
چرخ خیاطی،ماشین خیاطی

3. a sewing machine needle
سوزن ماشین خیاطی

4. plain sewing
خیاطی آسان

5. the sewing machine's needle was reciprocating up and down
سوزن چرخ خیاطی متناوبا بالا و پایین می رفت.

6. she bundled up her sewing things and put them away
لوازم دوزندگی خود را بسته بندی کرد و کنار گذاشت.

7. to raffle off a sewing machine
چرخ خیاطی را به قرعه کشی گذاشتن

8. the rapid pulse of the sewing machine's needle
ضربان تند سوزن چرخ خیاطی

9. my sister is quite a hand at sewing
خواهرم در دوزندگی کاملا چیره دست است.

10. Cooking, sewing, and house keeping are household arts.
[ترجمه ترگمان]آشپزی، خیاطی و نگهداری خانه هنرهای خانگی هستند
[ترجمه گوگل]آشپزی، دوختن و خانه سازی هنرهای خانگی است

11. My wife busied herself with sewing.
[ترجمه ترگمان]زنم به دوخت و دوز مشغول بود
[ترجمه گوگل]همسرم مشغول دوختن بود

12. The hem on her skirt needs sewing.
[ترجمه ترگمان]دامن پیراهنش به دوخت و دوز احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]دامن او به دوختن نیاز دارد

13. I hate having to fetch out the sewing machine every time I want to do some sewing.
[ترجمه ترگمان]من از این که هر دفعه می خواهم خیاطی کنم از ماشین چرخ خیاطی شکایت کنم
[ترجمه گوگل]من از داشتن دستگاه چرخ خیاطی هر بار که میخواهم خیاطی کنم، متنفرم

14. She put a thimble over the finger when sewing.
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول دوخت و دوز بود، انگشتانه را روی انگشتش گذاشت
[ترجمه گوگل]هنگام خیاطی، یک انگشت روی انگشت گذاشت

15. She employs her free time in sewing.
[ترجمه ترگمان]او وقت آزاد خود را در دوخت و دوز استخدام می کند
[ترجمه گوگل]او وقت آزاد خود را در خیاطی استخدام می کند

16. Imogen sighed and picked up her sewing.
[ترجمه ترگمان]Imogen آه کشید و دوخت و دوز خود را برداشت
[ترجمه گوگل]Imogen آهی کشید و دوختش را برداشت

پیشنهاد کاربران

I am sewing
من به خیاطی مشغولم

Do not ask about my sewing
در مورد خیاطی من نپرس


کلمات دیگر: