1. thorn in one's side (or flesh)
دردسر،خاری که پهلوی کسی فرو می رود
2. There is no rose without a thorn.
[ترجمه ترگمان]هیچ گل رز نیست
[ترجمه گوگل]هیچ گل رز بدون خار وجود ندارد
3. One thorn of experience is worth a whole wilderness of warning.
[ترجمه ترگمان]یک خار از تجربه ارزش یک بیابان هشدار را دارد
[ترجمه گوگل]یک خار از تجربه ارزش یک بیابان کامل هشدار دهنده است
4. The thorn was embedded in her thumb.
[ترجمه ترگمان]خار در انگشت شستش قرار داشت
[ترجمه گوگل]خار در انگشت شست او جاسازی شده بود
5. An optimist sees the rose; a pessimist the thorn.
[ترجمه saeed] یک خوشبین رز را میبیند یک بدبین خار را میبیند
[ترجمه ترگمان]خوش بین، گل رز را می بیند، آدم بدبینی
[ترجمه گوگل]خوشبین می بیند گل رز؛ پوسیدگی خار
6. No rose without a thorn.
[ترجمه ترگمان]نه رز، نه خار
[ترجمه گوگل]بدون گل رز بدون خار
7. Every rose has its thorn.
[ترجمه ترگمان] هر گل رز، خار داره
[ترجمه گوگل]هر گل رز داره
8. He's been a thorn in the side of the party leadership for years.
[ترجمه ترگمان]او سال ها در کنار رهبری حزب بود
[ترجمه گوگل]او سالها در کنار رهبری حزب بوده است
9. The Party was a thorn in the flesh of his coalition.
[ترجمه ترگمان]حزب یک خار در گوشت ائتلافی او بود
[ترجمه گوگل]حزب در جسد ائتلاف خود خرد شد
10. A relentless campaigner, he was a thorn in the government's side for a number of years.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز سرسخت بود و چند سال در کنار دولت بود
[ترجمه گوگل]یک مبارز بی رحمانه، او چندین سال در کنار دولت بود
11. His finger was spitted a thorn.
[ترجمه ترگمان]انگشتش a بود
[ترجمه گوگل]انگشت او خار خار بود
12. The little boy stepped on a sharp thorn.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک به یک خار نوک تیز قدم گذاشت
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو بر روی خار خار قدم گذاشت
13. My shirt got hooked on a thorn.
[ترجمه ترگمان] لباسم روی یه خار گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]پیراهن من روی خار بود
14. The dog had a thorn in its pad.
[ترجمه ترگمان] سگه یه خار توی its داشت
[ترجمه گوگل]این سگ در پدال خم شد