کلمه جو
صفحه اصلی

thorn


معنی : تیغ، خار، سرتیز، شوک، تیغ دار کردن
معانی دیگر : (در گیاه) خار، خسک، ژاژ، درخت یا بته ی خاردار، چوب درخت خار دار، رجوع شود به: prickle، (جانور) خار، هر چیز ناراحت کننده، نشانی که در انگلیسی کهن و نورس به جای th به کار می رفت، موجب ناراحتی

انگلیسی به فارسی

خار، تیغ، سرتیز، موجب ناراحتی، تیغ‌دار کردن، لطمه، اختلال، ضربه


خار، تیغ، شوک، سرتیز، تیغ دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: thornless (adj.), thornlike (adj.)
(1) تعریف: a short, spiny protrusion on a plant stem or branch.
مترادف: prickle, spine
مشابه: barb, barbule, bristle, bur, prong, spicule, spike

(2) تعریف: any of various plants, shrubs, or trees that have such protrusions, esp. the hawthorn.
مشابه: bramble, brier, cocklebur, hawthorn, nettle

(3) تعریف: a source of distress, irritation, pain, or suffering.
مشابه: affliction, annoyance, bane, enemy, irritation, nuisance, plague, scourge, torment, vexation

• sharp nub, prickle, spine
thorns are the sharp points on some plants and trees, for example on a rose bush.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خار - تیغ

مترادف و متضاد

تیغ (اسم)
acicula, blade, sword, thorn, beam, bur, burr

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

سرتیز (اسم)
thorn, arrowhead

شوک (اسم)
thorn

تیغ دار کردن (فعل)
thorn

جملات نمونه

1. thorn in one's side (or flesh)
دردسر،خاری که پهلوی کسی فرو می رود

2. There is no rose without a thorn.
[ترجمه ترگمان]هیچ گل رز نیست
[ترجمه گوگل]هیچ گل رز بدون خار وجود ندارد

3. One thorn of experience is worth a whole wilderness of warning.
[ترجمه ترگمان]یک خار از تجربه ارزش یک بیابان هشدار را دارد
[ترجمه گوگل]یک خار از تجربه ارزش یک بیابان کامل هشدار دهنده است

4. The thorn was embedded in her thumb.
[ترجمه ترگمان]خار در انگشت شستش قرار داشت
[ترجمه گوگل]خار در انگشت شست او جاسازی شده بود

5. An optimist sees the rose; a pessimist the thorn.
[ترجمه saeed] یک خوشبین رز را میبیند یک بدبین خار را میبیند
[ترجمه ترگمان]خوش بین، گل رز را می بیند، آدم بدبینی
[ترجمه گوگل]خوشبین می بیند گل رز؛ پوسیدگی خار

6. No rose without a thorn.
[ترجمه ترگمان]نه رز، نه خار
[ترجمه گوگل]بدون گل رز بدون خار

7. Every rose has its thorn.
[ترجمه ترگمان] هر گل رز، خار داره
[ترجمه گوگل]هر گل رز داره

8. He's been a thorn in the side of the party leadership for years.
[ترجمه ترگمان]او سال ها در کنار رهبری حزب بود
[ترجمه گوگل]او سالها در کنار رهبری حزب بوده است

9. The Party was a thorn in the flesh of his coalition.
[ترجمه ترگمان]حزب یک خار در گوشت ائتلافی او بود
[ترجمه گوگل]حزب در جسد ائتلاف خود خرد شد

10. A relentless campaigner, he was a thorn in the government's side for a number of years.
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز سرسخت بود و چند سال در کنار دولت بود
[ترجمه گوگل]یک مبارز بی رحمانه، او چندین سال در کنار دولت بود

11. His finger was spitted a thorn.
[ترجمه ترگمان]انگشتش a بود
[ترجمه گوگل]انگشت او خار خار بود

12. The little boy stepped on a sharp thorn.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک به یک خار نوک تیز قدم گذاشت
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو بر روی خار خار قدم گذاشت

13. My shirt got hooked on a thorn.
[ترجمه ترگمان] لباسم روی یه خار گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]پیراهن من روی خار بود

14. The dog had a thorn in its pad.
[ترجمه ترگمان] سگه یه خار توی its داشت
[ترجمه گوگل]این سگ در پدال خم شد

اصطلاحات

thorn in one's side (or flesh)

دردسر، خاری که پهلوی کسی فرو می‌رود


پیشنهاد کاربران

خار

خارزار
The thorn bird ( پرنده ی خارزار )


کلمات دیگر: