کلمه جو
صفحه اصلی

thickset


پر پشت، انبوه، به هم فشرده، کت و کلفت، خپله، تنگ هم، کلفت، قطور

انگلیسی به فارسی

انبوه، پرپشت، تنگ هم، تنگ، کلفت، قطور


دندانپزشکی، انبوه، قطور، پر پشت، تنگ، تنگ هم، کلفت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a thick, solid body; stocky.
متضاد: slight
مشابه: chunky, compact

(2) تعریف: with parts close together; dense.
مشابه: dense

• sturdy, strong, solid
a thickset person is broad and heavy.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] انبوه - متراکم - ضخیم - غلیظ

جملات نمونه

1. He has the same thickset build as his father.
[ترجمه ترگمان]او همان هیکل تنومند و thickset را دارد که پدرش دارد
[ترجمه گوگل]او همان پدربزرگ است

2. A thickset young man appeared in the doorway.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان محصل در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه گوگل]یک مرد جوانی در ظاهر ظاهر شد

3. The body is heavy and fairly thickset, and the contrasting skin surface markings consist of zigzag or diamond-shaped patterns.
[ترجمه ترگمان]بدن سنگین و نسبتا چهارشانه است، و نشانه های سطح پوست متضاد شامل الگوهای زیگزاگ و یا شکل لوزی است
[ترجمه گوگل]این بدن سنگین و نسبتا ضخیم است و نشانه های سطح پوست متضاد از الگوهای زیگزاگ یا الماس شکل می باشد

4. Large thickset birds, with necks relatively longer than most ducks, and legs comparatively short.
[ترجمه ترگمان]birds بزرگ، با گردن نسبتا بلندتر از اردک ها و پاها نسبتا کوتاه
[ترجمه گوگل]پرنده های بزرگ دندانه دار، با گردن نسبتا بیشتر از بسیاری از اردک ها، و پاها نسبتا کوتاه است

5. The man was thickset and heavy, like a rugby player, the woman thin and bony.
[ترجمه ترگمان]مرد تنومند و تنومند بود، مثل یک بازیکن راگبی زن لاغر و استخوانی بود
[ترجمه گوگل]این مرد بسیار دشوار و سنگین بود، مانند یک بازیکن راگبی، زن نازک و استخوان

6. At thirty-two, Frank was thickset and looked shorter than his five feet ten inches.
[ترجمه ترگمان]در سی و دو سالگی، فرانک thickset بود و از پنج فوت قدش کوتاه تر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در سی و دو ساله، فرانک دچار ضعف شد و کوتاهتر از پنج پا و ده اینچ بود

7. Raymo was at the fold-out table, a thickset man with a wide mustache.
[ترجمه ترگمان]Raymo پشت میز کنار میز نشسته بود و مرد تنومندی با سبیل بلندی داشت
[ترجمه گوگل]رایمو در جدول جداگانه قرار داشت، یک مرد دایره ای با سبیل گسترده

8. The traveller was a thickset, square-shouldered, yellow, wrinkled old man, with grey eyelashes overhanging gleaming eyes of an indefinite grey colour.
[ترجمه ترگمان]مسافر مردی تنومند، چهارشانه، چهارشانه، پیر و چروکیده بود، با مژه های خاکستری و چشمانی خاکستری رنگ که به رنگ خاکستری نامحدود آویخته بود
[ترجمه گوگل]مسافر یک مرد پیرمرد است که به صورت مربع، شانه، زرد و چروکیده بود، با مژه های خاکستری بر روی چشم های درخشان رنگ خاکستری نامحدود قرار می گرفت

9. His thickset torso was supported by short sturdy legs, always incased in the finest leather boots procurable and always planted wide apart like a swaggering small boy's.
[ترجمه ترگمان]هیکل تنومند خود را با پاهای کوتاه و محکم نگاه داشته بود و همیشه چکمه های چرمی نازکی به تن داشت و همیشه مثل بچه های کوچک swaggering از هم جدا می شد
[ترجمه گوگل]لگن thickset او توسط پایه های کوتاه محکم پشتیبانی می شود، همیشه در بهترین چکمه های چرم قابل خریداری و همیشه کاشته شده از هم جدا مانند یک پسر کوچک swaggering

10. A long, thin stem sits on a tiny, thickset body that is covered –animal welfarists, please, try not to listen for a moment!
[ترجمه ترگمان]یک ساقه بلند و نازک روی پیکر کوچک اندامی می نشیند که welfarists حیوان را پوشانده است، لطفا، سعی کنید به یک لحظه گوش ندهید!
[ترجمه گوگل]ساقه طولانی و نازک در یک بدن کوچک و کوچک که روی آن پوشانده می شود، درختان وحشی، لطفا سعی نکنید لحظه ای گوش کنید!

11. The Alaska Rabbit, a thickset, short rabbit, was bred in Germany despite its name's suggestion!
[ترجمه ترگمان]خرگوش (خرگوش)، یک خرگوش کوتاه، با وجود پیشنهاد اسمش در آلمان، در آلمان پرورش یافت
[ترجمه گوگل]خرگوش آلاسکا، خرگوش کوتاه، خرگوش کوتاه، به رغم پیشنهاد اسمش در آلمان بنا شده است!

12. Physically, he was five feet in height, thickset and squarely built.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ جسمی، قدش پنج فوت قد داشت، چهارشانه بود و مستقیما ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]از لحاظ فیزیکی، او پنج فوت ارتفاع داشت، پیچ و مهره و به طور کلی ساخته شده است

13. The thickset man shrugged away from the wall as I warily came to a stop, and walked slowly into the street.
[ترجمه ترگمان]همان طور که محتاطانه به خیابان می رفتم، مرد تنومند شانه بالا انداخت و آهسته به خیابان قدم گذاشت
[ترجمه گوگل]مردی که از نظر دفاعی از دیوار جدا شده بود، به آرامی به ایستگاه رفت و به آرامی به سمت خیابان راه افتاد

14. A toy dog, intelligent, alert, sturdy, with a thickset, short body, a smart carriage and set-up, attracting attention by an almost human expression.
[ترجمه ترگمان]یک سگ اسباب بازی، باهوش، هوشیار، قوی، تنومند، با یک اندام کوتاه، یک کالسکه شیک و یک آرایش، جلب توجه توسط یک حالت تقریبا انسانی
[ترجمه گوگل]سگ اسباب بازی، هوشمند، هشدار، محکم، با یک قفسه سینه، بدن کوتاه، یک کالسکه هوشمند و راه اندازی، جذب توجه تقریبا بیان انسان است

پیشنهاد کاربران

خپل، کت و کلفت، چغر
مترادف کلمه ی Stocky است
HASSAN YAZDANI IS A REALLY THICKSET WRESTLER
حسن یزدانی واقعا یه کشتی گیره چغره.


کلمات دیگر: