ضخیم شده، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن
thickened
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[نساجی] ضخیم کردن - متراکم کردن - غلیظ کردن
جملات نمونه
1. shouting had thickened their voices
فریاد زدن باعث شده بود صدایشان بگیرد.
2. gradually the mist thickened
کم کم مه انبوه تر (غلیظتر) می شد.
کلمات دیگر: