کلمه جو
صفحه اصلی

antenna


معنی : انتن، شاخک، موج گیر
معانی دیگر : (رادیو وغیره) آنتن، سرون، pl شاخک، در بی سیم موج گیر

انگلیسی به فارسی

آنتن، موج‌گیر


( antennas ، antennae . pl ) شاخک، (در بی‌سیم) موج‌گیر، آنتن


آنتن، انتن، شاخک، موج گیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: antennae, antennas
(1) تعریف: a metal device that sends or receives electromagnetic signals.
مشابه: aerial, dish

- Since the antenna broke on our car, we haven't been able to get our favorite station on the radio.
[ترجمه Anita] از انجایی که در ماشین ما انتن شکسته است، ما قادر به دریافت ایستگاه مورد علاقه ی خود در رادیو نیستیم.
[ترجمه پژمان] از وقتی آنتن ماشین شکست. ما نمی توانیم امواج ایستگاه مورد علاقه مون رو دریافت کنیم
[ترجمه ترگمان] از آنجا که آنتن در ماشین ما شکست می خورد، ما قادر به دریافت ایستگاه مورد علاقه خود در رادیو نبودیم
[ترجمه گوگل] از آنجایی که آنتن در ماشین ما شکست خورده است، ما نمی توانیم ایستگاه مورد علاقه خود را در رادیو دریافت کنیم

(2) تعریف: a thin, sensitive appendage on the head of an insect or crustacean, used to feel with.

• conductor, signal receiver; feeler, sensory organ in insects and some arthropods
the antennae of an insect are the two long, thin parts attached to its head that it feels things with.
an antenna is also an aerial.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] آنتن
[زمین شناسی] شاخک الف) یکی از جفت زایده های حسی جلویی سر یک سخت پوست که جلوتر آنته نول است و متعاقب آن Mandible می باشد. ب) یکی از جفت زایده های حسی ظریف چندچ مفصلی متصل به سطح بطنی سر در جلوی دهان یک تریلوبیت. ج) یک اصطلاح منسوخ برای Chelicera یک Arachid که در گذشته برای تاکید هم نهادی / هم اصلی آن با یک شاخک سخت پوست یا حشره استفاده می شد؛ جمع:Antennas ؛ Antennae
[بهداشت] شاخک
[پلیمر] شاخک، آنتن

مترادف و متضاد

انتن (اسم)
antenna

شاخک (اسم)
antenna, ramus

موج گیر (اسم)
antenna

appendages for sensing, usually on insects or electronics


Synonyms: aerial, bird snapper, bullwhip, ears, feelers, rabbit ears, receiver, sky wire, whip, wire


جملات نمونه

1. directional antenna
آنتن راستایی (که از جهت های ویژه ای بهتر رسان گری می کند)

2. dish antenna
آنتن بشقابی

3. loop antenna (or loop aerial)
(رادیو) آنتن حلقوی،شاخک چنبری

4. a versatile antenna
یک آنتن چندسویه

5. digitate projections at the end of each radio antenna
برآمدگی های انگشتسان در انتهای هر آنتن رادیو

6. that round dingus at the end of the antenna
آن چیز گردی که در انتهای آنتن قرار دارد

7. this voltage must be in phase with the primary antenna voltage
این ولتاژ بایستی با ولتاژ اولیه ی آنتن هماهنگ (هم فاز) باشد.

8. In our village, there is an antenna on every roof for receiving TV signals.
[ترجمه پژمان] تو روستای ما روی سقف همه خانه ها یک عدد آنتن ( سیخک ) گیرنده امواج تلویزیونی وجود داره
[ترجمه ترگمان]در روستای ما، یک آنتن بر روی هر سقف برای دریافت سیگنال های تلویزیونی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در روستای ما، در هر سقف برای دریافت سیگنال های تلویزیونی، آنتن وجود دارد

9. There is a 15-foot arm supporting the antenna.
[ترجمه ترگمان]یک بازوی ۱۵ فوتی از آنتن حمایت می کند
[ترجمه گوگل]یک دست 15 پا از آنتن پشتیبانی می کند

10. The antenna is kept constantly tracking Earth by motors controlled from the central computer.
[ترجمه ترگمان]این آنتن ها به طور مداوم به دنبال ردیابی زمین توسط موتورهای کنترل شده از کامپیوتر مرکزی نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]آنتن به طور مداوم به دنبال ردیابی زمین توسط موتورهای کنترل شده از کامپیوتر مرکزی است

11. He pushed himself gently away from the antenna mount, just in case the big dish went wild when power was restored.
[ترجمه ترگمان]او با ملایمت خود را از سوار شدن در آنتن دور کرد، درست در صورتی که وقتی قدرت دوباره برقرار می شد، ظرف بزرگ وحشی می شد
[ترجمه گوگل]او خود را به آرامی از روی آنتن سوار کرد، فقط در صورتی که ظرف بزرگ به حالت وحشی بازگردانده شد

12. The antenna is the centerpiece of a variety of science and technology experiments on the mission.
[ترجمه ترگمان]این آنتن ها محور انواع تجارب علمی و فن آوری در این ماموریت می باشند
[ترجمه گوگل]آنتن محور آزمایش های مختلف علوم و فن آوری در ماموریت است

13. Another appears to be a satellite transmitting antenna built atop a two-story platform.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد یکی دیگر از آنتن انتقال ماهواره ای است که در بالای یک سکوی دو طبقه ساخته شده است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر به نظر می رسد یک آنتن ماهواره ای است که بر روی یک پلت فرم دو طبقه ساخته شده است

14. The satellite has difficulty swiveling its antenna toward Earth.
[ترجمه ترگمان]این ماهواره در حرکت دادن آنتن خود به سوی زمین دچار مشکل شده است
[ترجمه گوگل]ماهواره مشکل آنتن را به سمت زمین تغییر می دهد

15. The antenna was stored in a large box atop Spartan.
[ترجمه ترگمان]این آنتن ها در یک جعبه بزرگ با انضباط نظامی Spartan نگهداری می شدند
[ترجمه گوگل]آنتن در یک جعبه بزرگ در بالای اسپارتان ذخیره شد

16. Antenna Hungaria, which transmits radio and television programs, is also on the block again.
[ترجمه ترگمان]آنتن آنتن، که برنامه های رادیویی و تلویزیونی را انتقال می دهد، دوباره روی بلوک قرار دارد
[ترجمه گوگل]Antenna Hungaria، که برنامه های رادیویی و تلویزیونی را پخش می کند، نیز دوباره به بلوک می رود

پیشنهاد کاربران

آنتن
On the roof, I gave him a brick beside the roof antenna
در پشت بام، من به او یک آجر در کنار آنتن پشت بام دادم

در توصیف وضعیت آب و هوایی نیز استفاده میشود. باد شدیدی که قادر است آنتن ها و کابل های مخابراتی را قطع کند.

Severe weather can be very dangerous, and you could be vulnerable if your cable or satellite cuts out because of high winds or heavy weather conditions.

antenna ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: آنتن
تعریف: افزاره ای برای دریافت یا ارسال امواج رادیویی ازطریق تبدیل نشانک/ سیگنال الکترومغناطیسی به الکتریکی و برعکس


کلمات دیگر: