کلمه جو
صفحه اصلی

keep at bay

انگلیسی به انگلیسی

• push away, prevent the approach (of someone or something)

جملات نمونه

1. Disease caused by fungal attacks is kept at bay with the prompt removal of both infected and damaged material.
[ترجمه ترگمان]بیماری ناشی از حمله قارچی به همراه حذف سریع هر دو ماده آلوده و آسیب دیده نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]بیماری های ناشی از حملات قارچی با خنثی کردن مواد آلوده و آسیب دیده، در خفا وجود دارد

2. Velvet can be kept at bay by good husbandry.
[ترجمه ترگمان]مخمل را می توان با دامداری خوب اداره کرد
[ترجمه گوگل]مخملی را می توان با بهره برداری خوب نگهداری کرد

3. The sheep come straight in from the damp outdoors but infection must be kept at bay.
[ترجمه ترگمان]گوسفندها از هوای مرطوب بیرون می آیند، اما عفونت باید در خلیج نگهداری شود
[ترجمه گوگل]گوسفندان مستقیما از خارج از مرطوب خارج می شوند، اما عفونت باید در خلال نگه داشته شود

4. Several wolves prowled round the camp, but were kept at bay by the fire.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از گرگ ها دور چادر پرسه می زدند، اما نزدیک آتش ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]چند گرگ در اطراف اردوگاه، اما در آتش سوزی نگه داشته شد

5. A democracy demonstrates its political power by knowing how to refuse or keep at bay something foreign and unequal that threatens its homogeneity.
[ترجمه ترگمان]دموکراسی قدرت سیاسی خود را با دانستن چگونگی امتناع یا حفظ کردن چیزی بیگانه و نابرابر نشان می دهد که همگنی آن را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]یک دموکراسی قدرت سیاسی خود را نشان می دهد با دانستن اینکه چگونه از بی عدالتی و نابرابر بودن خودداری می کند و همگن بودن آن را تهدید می کند

6. Ballista Towers provide the defenders with enough firepower to keep at bay.
[ترجمه ترگمان]برج های Ballista، مدافعان را با قدرت آتش کافی برای دور نگه داشتن خود فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]برجهای بالستیک مدافعان را با قدرت شلیک به اندازه کافی برای خنثی نگه می دارند

7. The overpowering despair that he'd fought so hard to keep at bay washed through the boy.
[ترجمه ترگمان]ناامیدی شدید ناشی از این که او آنقدر مبارزه کرده بود که بتواند از میان این پسر نگهداری کند
[ترجمه گوگل]ناامیدی غولپیکری که او به سختی با آن روبرو شده بود، از طریق پسر شسته شده بود

پیشنهاد کاربران

متوقف ساختن

کسی یا چیزی را دور نگه داشتن

جلوگیری کردن ( از یک چیز بد و منفی ) - دور نگه داشتن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
to prevent something dangerous or unpleasant from happening or from coming too close
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
to prevent something serious, dangerous, or unpleasant from affecting you
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
to prevent someone from moving closer

جلوگیری از خطر یا اتفاقی
You’ll have to comply with the new regulations if you want to
keep the taxman at bay.

مهار کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفتن، حمله را متوقف کردن

کنترل کردن و جلوی حمله رو گرفتن.


کلمات دیگر: