کلمه جو
صفحه اصلی

iconic


وابسته به یا همانند شمایل، نگاره سان، نخشین، فرتوری، پیکری، شمایلی، مجسمه ای

انگلیسی به فارسی

وابسته به یا همانند شمایل، نگارهسان، نخشین، فرتوری، پیکری


(مجسمه‌ی کامل یا نیمتنه) به سبک متداول، سنتی


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to an icon; having the characteristics of an icon; made according to tradition, executed in a conventional design or pose (sculpture)

جملات نمونه

1. The ads helped Nike to achieve iconic status.
[ترجمه الهام] تبلیغات به نایک کمک کرد که از اوضاع ظاهری مطلع شود
[ترجمه نخبه] . تبلیغات به شرکت نایک کمک کرد تا به وضعیت نمادین دست یابد.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات به نایک کمک کرد تا به وضعیت نمادین برسد
[ترجمه گوگل]تبلیغات به نایک کمک کرد تا وضعیت نمادین را بدست آورد

2. John Lennon gained iconic status following his death.
[ترجمه ترگمان]در پی مرگش، جان لنون از جایگاه نمادین برخوردار شد
[ترجمه گوگل]جان لنون پس از مرگ او وضعیت نمادین را به دست آورد

3. Complex and difficult lives are simplified into iconic statements of social deprivation.
[ترجمه ترگمان]زندگی پیچیده و دشوار به صورت های نمادین محرومیت اجتماعی ساده شده است
[ترجمه گوگل]زندگی پیچیده و دشوار به اظهارات نمادین از محرومیت اجتماعی ساده تر می شود

4. They take iconic and commonplace elements from modern material culture to create new social metaphors.
[ترجمه ترگمان]آن ها عناصر نمادین و مبتذل را از فرهنگ مواد مدرن می گیرند تا استعاره اجتماعی جدیدی خلق کنند
[ترجمه گوگل]آنها عناصر نمادین و عینی را از فرهنگ مادری مدرن برای ایجاد استعاره های اجتماعی جدید می برند

5. That the photograph appears iconic not only contributes an aura of authenticity, it also seems reassuringly familiar.
[ترجمه ترگمان]که به نظر می رسد که عکس نه تنها به تجلی اصالت و اصالت، کمک می کند، همچنین به نظر می رسد که به او اطمینان می دهد
[ترجمه گوگل]که عکاسی به نظر می رسد نمادین نه تنها موجب اعتبار صحت می شود، بلکه به نظر می رسد اطمینان بخش است

6. The iconic Aviator a enhanced with a contrasting brow bar.
[ترجمه ترگمان]The نمادین، با بار کنتراست بالا، افزایش یافت
[ترجمه گوگل]Aviator نمادین با یک نوار متمایز افزایش یافته است

7. Ivan the Terrible commissioned the iconic building in the mid-16th century.
[ترجمه ترگمان]ایوان مخوف ساختمان نمادین را در اواسط قرن شانزدهم نصب کرد
[ترجمه گوگل]ایوان وحشی ساختار نمادین در اواسط قرن 16 را سفارش داد

8. But it wasn't until the USDA released the iconic 1992 food pyramid that the government finally found a shorthand that stuck.
[ترجمه ترگمان]اما تا زمانی که اداره کشاورزی آمریکا هرم غذایی سال ۱۹۹۲ را منتشر کرد که دولت سرانجام یک تندنویسی را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]اما تا زمانی که USDA نشانه تولید هرم غذایی سال 1992 را نپذیرفت، دولت در نهایت نتیجه ای را که در آن بود، پیدا کرد

9. This would manufacture and sell its iconic Marlboro brand.
[ترجمه ترگمان]این کار تولید و فروش مارک مارلبورو را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]این تولید و فروش مارک مارلبورو را به نمایش می گذارد

10. His golden death mask has become an iconic image.
[ترجمه ترگمان]ماسک مرگ طلایی او به یک تصویر نمادین تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]ماسک مرگ طلایی آن به یک تصویر نمادین تبدیل شده است

11. The iconic reef is being damaged by pesticides and sediment from farms that seep into waterways.
[ترجمه ترگمان]صخره نمادین توسط آفت کش ها و رسوب از مزارعی که به راه های آبی نفوذ می کنند، آسیب می بیند
[ترجمه گوگل]صخره های معروف توسط آفت کش ها و رسوب از مزارع که به آبراه ها نفوذ می کنند آسیب می رساند

12. Design Principle Use ToolTips with all toolbar and iconic controls.
[ترجمه ترگمان]اصل طراحی از tooltips با تمام نوار ابزار و کنترل های نمادین استفاده کنید
[ترجمه گوگل]Principle Design از ToolTips با تمام نوار ابزار و کنترل های نماد استفاده کنید

13. A dust storm blankets Sydney's iconic Opera House at sunrise September 2 200
[ترجمه ترگمان]یک طوفان گرد و غبار در صبح روز ۲ سپتامبر در خانه اپرا نمادین سیدنی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پتو طوفان گرد و غبار در اپرای سیدنی در طلوع خورشید 2 سپتامبر 200

14. The iconic starkness of the forces that met on the beaches of Normandy makes that temptation all the greater.
[ترجمه ترگمان]The نمادین نیروهایی که در سواحل نورماندی ملاقات می کنند باعث می شود که وسوسه بیشتر شود
[ترجمه گوگل]عظمت آثار نیروهایی که در سواحل نرماندی ملاقات می کنند این وسوسه را بیشتر می کند

پیشنهاد کاربران

نمادین

تجسم

مثال زدنی

تصویری، نمادین

شاخص

very famous or popular, especially being considered to represent particular opinions or a particular time

relating to or characteristic of a famous person or thing that represents something of importance

بسیار مشهور
بسیار پرطرفدار
شاخص
نمادین
دوران ساز

نمادین .
معنایش این هست که یک شخص یا شرکت یا . . . در جهان یا کشور یا . . . نماد یک چیز باشد . مثلا گاندی شخصیتی نمادین دارد بدین معنا که هنگامی سخن از که صلح میشود حرف از گاندی به میان میاد . یعنی هم مشهور هست و هم نماد صلح هست. ولی هیتلر مشهور هست ولی نماد یک چیز مثبت نیست . بلکه نمادین برای کشت و کشتار هست .

سرشناس

معروف و مهم

میتونه "ماندگار" هم ترجمه شه
چیزی که بعلت تاثیرگذار بودن و خاص و نمادین بودن، توی ذهن ها "می مونه"
مثلا سکانس هزارتوی آخر فیلم The Shining، به همین معنا Iconic حساب میشه
یعنی یک کیفیت خاص و به یاد موندنی ای داره

سرشناس , معروف

– It's a face that is almost iconic
– He gained iconic status following his death
– The ads helped Nike to achieve iconic status

iconic ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: تصویرگونه
تعریف: دارای تصویرگونگی


کلمات دیگر: