کلمه جو
صفحه اصلی

jampacked


(امریکا-عامیانه) کاملا پر، مملو، چپیده

انگلیسی به فارسی

(آمریکا-عامیانه) کاملا پر، مملو، چپیده


jampacked


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: packed very tightly; crammed.

- a jam-packed theater
[ترجمه ترگمان] یک تئاتر مملو از مربا
[ترجمه گوگل] یک تئاتر بسته بندی شده

• jammed, fully crowded
a place that is jam-packed is so full of people or things that there is no room for any more; an informal word.

مترادف و متضاد

stuffed


Synonyms: overcrowded, full, jammed, crowded, busy, filled, overflowing, crammed, packed, mobbed


Antonyms: empty, vacant


جملات نمونه

1. His room was jam-packed with fruit, flowers, gifts etc.
[ترجمه ترگمان]اتاق او مملو از میوه، گل، هدیه و غیره بود
[ترجمه گوگل]اتاق او با میوه، گل ها، هدایا و غیره بسته بندی شده بود

2. The place was jam-packed with tourists.
[ترجمه ترگمان]این مکان مملو از توریست ها بود
[ترجمه گوگل]این محل با توریست ها بسته شد

3. The streets were jam-packed with tourists.
[ترجمه ترگمان]خیابان ها مملو از توریست ها بودند
[ترجمه گوگل]خیابان ها با توریست ها بسته بندی شده بودند

4. The train was jam-packed with commuters.
[ترجمه ترگمان]قطار پر از commuters بود
[ترجمه گوگل]قطار با مسافران بسته بندی شد

5. Gloria's closet is jam-packed with designer clothes.
[ترجمه ترگمان]کمد \"گلوریا\" پر از لباس های طراح لباس - ه
[ترجمه گوگل]گنجه گلوریا با لباس طراح بسته شده است

6. Communications were no doubt temporarily dislocated: our jam-packed train had been halted during the night owing to an air raid in the region.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات بدون تردید به طور موقت از جا دررفته بودند: قطار شلوغ ما در طول شب به علت حمله هوایی در منطقه متوقف شده بود
[ترجمه گوگل]ارتباطات بدون تردید موقتا غیرقابل تحمل بود: قطار قطار ما در طول شب به علت حملات هوایی در منطقه متوقف شده بود

7. The fourth and fifth were already jam-packed, people standing in the aisles, body to body.
[ترجمه ترگمان]چهارم و پنجم قبلا مملو از جمعیت بودند، افرادی که در راهرو ایستاده بودند و بدن به تن داشتند
[ترجمه گوگل]چهارم و پنجم، قبلا بسته شده بودند، مردم در حیاط، بدن به بدن ایستاده بودند

8. However, all the cars were already jam-packed and had skis strapped in every imaginable position.
[ترجمه ترگمان]با این حال همه اتومبیل ها قبلا بسته بندی شده بودند و لوازم اسکی در هر موقعیت قابل تصوری بسته بودند
[ترجمه گوگل]با این حال، تمام اتومبیل ها در حال حاضر بسته بندی شده بودند و اسکی در هر موقع قابل تصور قرار داشتند

9. Vacationists jam-packed the train.
[ترجمه ترگمان] قطار پر از مربا - قطار رو پر کرد -
[ترجمه گوگل]تعطیلات قطار قطار را بسته بندی کردند

10. As with all Dizzy games, Crystal Kingdom is jam-packed with perplexing puzzles to solve.
[ترجمه ترگمان]در تمامی این بازی ها، کریستال Kingdom مملو از معماهای گیج کننده ای است که باید حل شود
[ترجمه گوگل]همانطور که با تمام بازی های Dizzy، کریستال پادشاهی بسته بندی شده با پازل های مبهم برای حل

11. This town, is a bustling holiday resort with a large, busy harbour and a jam-packed beach.
[ترجمه ترگمان]این شهر، محل شلوغ تعطیلات با یک لنگرگاه شلوغ، شلوغ و ساحل پر از مربا است
[ترجمه گوگل]این شهر، یک مجتمع تعطیلات شلوغ با یک بندر بزرگ، مشغول و یک ساحل بسته بندی شده است

12. We leave the boma which is jam-packed, seething with cattle.
[ترجمه ترگمان]the را رها می کنیم که پر از گله گاو است
[ترجمه گوگل]ما بوم را ترک می کنیم که مربا بسته است و با گاو پرورش می دهد

13. I got to the chemist five minutes before closing time and the place was jam-packed with the elderly and respectable.
[ترجمه ترگمان]پنج دقیقه قبل از تعطیل کردن زمان به داروخانه رفتم و محل را با افراد مسن و محترم تقسیم کردم
[ترجمه گوگل]من به شیمیدانم پنج دقیقه قبل از زمان بسته شدن رسیدم و محل با افراد مسن و قابل احترام بسته شد

14. The hall was jampacked with people.
[ترجمه ترگمان]سرسرا پر از جمعیت بود
[ترجمه گوگل]سالن با مردم تعطیل بود

پیشنهاد کاربران

پر ازدحام

شلوغ پلوغ

شلوغ . . . crowded

خیلی شلوغ /hustle and bustle

خرتوخر
پُرازدحام
شلوغ پلوغ

خیلی شلوغ

فشرده

شلوغ، بسیار شلوغ

پُر، مملو
crowded
packed
jammed
dense

سرم شلوغ است و بیزی هستم.
My schedule is packed/jam packed


کلمات دیگر: