کلمه جو
صفحه اصلی

flashlight


معنی : چراغ قوه، لامپ عکاسی، نور برق اسا وزود گذر
معانی دیگر : (در فانوس های دریایی یا هواپیماها یا برج های مراقبت و غیره) چراغ چشمک زن، چشمک تابه، نورافکن چشمک زن، نورفشان، تابانگر، چراه قوه، نوربرق درعکاسی شب، چراه قوه

انگلیسی به فارسی

نور برق‌آسا و زود‌گذر، چراغ قوه، لامپ عکاسی


چراغ قوه، لامپ عکاسی، نور برق اسا وزود گذر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a hand-held, usu. battery-powered lamp.
مشابه: light

• small portable light powered by a battery; flashing light; flash, artificial light
a flashlight is a lamp that you can carry around, which is powered by batteries; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] چراغ قوه

مترادف و متضاد

چراغ قوه (اسم)
torch, flashlight

لامپ عکاسی (اسم)
flashlight

نور برق اسا وزود گذر (اسم)
flashlight

جملات نمونه

1. he flickered the flashlight on my face
او (نور) چراغ قوه را به صورتم انداخت و (چراغ قوه را) تکان داد.

2. he shined his flashlight on my face
نور چراغ قوه ی خود را به صورتم انداخت.

3. I saw the sudden flare of a flashlight in the darkness.
[ترجمه ترگمان]نور ناگهانی چراغ قوه را در تاریکی دیدم
[ترجمه گوگل]من یک فلاش ناگهانی یک چراغ قوه را در تاریکی دیدم

4. His flashlight was still clipped to his belt.
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه هنوز به کمربندش گره خورده بود
[ترجمه گوگل]چراغ قوه او هنوز به کمربند او متصل بود

5. He took his flashlight from his jacket pocket and switched it on.
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه را از جیب کتش بیرون آورد و آن را روشن کرد
[ترجمه گوگل]او چراغ قوه خود را از جیب خود گرفت و آن را روشن کرد

6. He shone a flashlight in the boy's face.
[ترجمه d] او نور چراغ قوه را در صورت پسر انداخت
[ترجمه ترگمان]او نور چراغ قوه را در صورت پسرک درخشید
[ترجمه گوگل]او یک چراغ قوه در صورت پسر داشت

7. The man walked slowly towards her, shining the flashlight.
[ترجمه ترگمان]مرد آهسته به سوی او رفت و چراغ قوه را درخشان کرد
[ترجمه گوگل]مرد به آرامی به سمت او حرکت کرد، چراغ قوه روشن شد

8. He shone the flashlight around the cellar.
[ترجمه ترگمان]او چراغ قوه اش را روی زمین انداخت
[ترجمه گوگل]چراغ قوه را در اطراف انبار روشن کرد

9. Have you brought your flashlight / flash?
[ترجمه ترگمان]چراغ قوه و فلاش خود را به همراه آورده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا چراغ قوه / فلش خود را آورده اید؟

10. She froze when the beam of the flashlight struck her.
[ترجمه ترگمان]وقتی نور چراغ قوه به او برخورد کرد، او خشکش زد
[ترجمه گوگل]وقتی که پرتو چراغ قوه او را لرزاند، یخ زده بود

11. Sam was flicking a flashlight on and off.
[ترجمه ترگمان]سام چراغ قوه را روشن کرد و خاموش شد
[ترجمه گوگل]سام یک چراغ قوه را روشن و خاموش کرد

12. A flashlight beam probed the underbrush only yards away from their hiding place.
[ترجمه ترگمان]یک چراغ قوه فقط چند یارد آن طرف تر از محل اختفای آن ها بود
[ترجمه گوگل]یک چراغ قوه، تنها در چند متری از مخفیگاه خود، دزدیده شده است

13. Wicky peeked at John's flashlight.
[ترجمه ترگمان]جک نگاهی به چراغ قوه جان انداخت
[ترجمه گوگل]وکی در چراغ قوه یخ زده

14. Stuart grabbed a flashlight from his car.
[ترجمه ترگمان] استیوارت \"یه چراغ قوه از ماشینش گرفت\"
[ترجمه گوگل]استوارت یک چراغ قوه از ماشینش گرفت

15. The flashing light means you must stop.
[ترجمه ترگمان]چراغ چشمک زن یعنی باید بس کنی
[ترجمه گوگل]نور چشمک زن به این معنی است که شما باید متوقف شوید

16. The flashing lights denote dangerous roads ahead.
[ترجمه ترگمان]نوره ای درخشان جاده خطرناک را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]چراغ های چشمک زدن مسیرهای خطرناکی را نشان می دهند

17. The flashing lights mean that the road is blocked.
[ترجمه ترگمان]نوره ای چشمک زن به این معنی است که جاده مسدود شده است
[ترجمه گوگل]چراغ های چشمک زدن به این معنی است که جاده مسدود شده است

18. She woke to find her dark room lit by flashing lights.
[ترجمه ترگمان]از خواب پرید و اتاق تاریک خود را با چراغ های چشمک زن روشن کرد
[ترجمه گوگل]او بیدار شد تا اتاق تاریک خود را با چشمک زدن روشن کند

19. Morse flashing light / Morse lamp is still used in ships to send signals during the night voyage at the sea.
[ترجمه ترگمان]هنوز در کشتی ها برای ارسال سیگنال در طول سفر شب در دریا استفاده می شود
[ترجمه گوگل]چراغ مورس روشن / چراغ مورس هنوز در کشتی ها برای ارسال سیگنال در طول سفر شبانه در دریا استفاده می شود

20. He saw the flashing lights of the highway patrol car in his driving mirror.
[ترجمه ترگمان]چراغ های چشمک زن عقب اتومبیل گشت در آینه اتومبیل را دید
[ترجمه گوگل]او در چشم آبی راننده چراغ های چشمک زن ماشین گشت زنی بزرگراه را دید

21. At regular intervals along the track were tall, slender rods, each carrying a flashing light.
[ترجمه ترگمان]در فواصل معین روی ریل آهن بلند و بلند قد و هر یک چراغ چشمک زن داشت
[ترجمه گوگل]در فواصل منظم در امتداد مسیر، میله های بلند و باریک، هر کدام یک نور فلاش داشتند

22. Half an hour later, I see a blue flashing light, and matching stripes in the rear view mirror.
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت بعد، یک چراغ چشمک زن آبی روشن می بینم و در آینه پشت خط را با خط های راه راه تطبیق می دهم
[ترجمه گوگل]نیم ساعت بعد، من یک نور چشمک زن آبی می بینم و خطوط مربوطه را در آینه دید عقب می بینم

23. A year ago I experienced a sensation of flashing lights and couldn't see for about 20 minutes.
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش یک احساس از چراغ های چشمک زن را تجربه کردم و حدود ۲۰ دقیقه دیگر نمی توانستم ببینم
[ترجمه گوگل]یک سال پیش احساس می کردم چراغ های چشمک زدن را می بینم و نمی توانستم حدود 20 دقیقه ببینم

24. Two flashes lit the air for a split second.
[ترجمه ترگمان]دو عکس برای کسری از ثانیه هوا را روشن کرد
[ترجمه گوگل]دو فلاش هوا برای یک ثانیه تقسیم شده است

25. At least one globe at the crossing should show a flashing light for the crossing to be deemed lawful.
[ترجمه ترگمان]حداقل یک کره زمین باید چراغ چشمک زن آن را نشان دهد که صلیب مجاز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]حداقل یک زمین در گذر باید یک نور فوری برای عبور را نشان دهد که قانونی باشد

26. They'd paint them pink and mark them with big, yellow, flashing lights.
[ترجمه ترگمان]آن ها را صورتی رنگ می زدند و با نوره ای زرد و درخشان نشان می دادند
[ترجمه گوگل]آنها آنها را صورتی رنگ می کنند و آنها را با چراغ های بزرگ، زرد و چشمک زن نشان می دهند

27. The toy has flashing lights and a siren noise, but batteries are not included.
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی چراغ های چشمک زن و صدای آژیر دارد، اما باتری ها شامل نمی شوند
[ترجمه گوگل]اسباب بازی دارای چراغ های چشمک زن و سر و صدای آژیر است، اما باتری ها گنجانده نشده است

28. But the flashing lights pass straight through, on to some real emergency, and the crowd goes wild.
[ترجمه ترگمان]اما نوره ای درخشان مستقیما از میان آن عبور می کنند و به یک موقعیت اضطراری نزدیک می شوند و جمعیت وحشی می شوند
[ترجمه گوگل]اما چراغ های چشمک زن به طور مستقیم از طریق آن، به برخی موارد اضطراری واقعی منتقل می شود و جمعیت به وحشی می رود

پیشنهاد کاربران

چراغ قوه
اسرا لطفا خفه شو

چراغ قوه

چراغ قوه پلیسی

A small electric light that you carry in your hand🔦🔦

Torch
a small electeric light that you can carry

a small electric light that you carry in your hand
چراغ قوه

جرقه

نیما روشنی. خاموشی. نیمه سوخته. پلاسیده و. . . لطفا خفه شو ^_^

A small electric light that you carry in your hand.
Reach 4👆

واقعا که
چه بی ادب

در کتاب reach 4
پیشنهاد میکنم بیاید بزرگسالان الان که reach4 هستیپ زبان رو ول نکنید

چراغ قوه یا جا شمعی
خانم اسرا الکی مردم رو خر نکن
ببند

چراغ قوه
اسرا جان گلم ببند✤※❁

battery powered lamp:D

ببخشید اونایی که امتحان تایین سطح دادن لطفا درموردش بگید چجوری هست سخته؟ امکان سعود به ترم های پایین تر هستن ؟

چراغ قوه - میتونیم با ادب تر باشیم. . . ادب نشانه شخصیت شماست با نظر دادن در این جایگاه عمومی در واقع شخصیتتان را به نقش میکشید


کلمات دیگر: