1. pressure toward conformity
فشار برای هم نواسازی
2. today¨s society imposes conformity
اجتماع امروزی همنوایی را تحمیل می کند.
3. Was his action in conformity with the law?
[ترجمه ترگمان]آیا کار او با قانون انجام شده بود؟
[ترجمه گوگل]اقدام او در مطابقت با قانون بود؟
4. The prime minister is, in conformity with the constitution, chosen by the president.
[ترجمه مریم] نخست وزیر مطابق با قانون اساسی توسط رییس جمهور تعیین میگردد.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر مطابق با قانون اساسی است که توسط رئیس جمهور انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]نخست وزیر، مطابق با قانون اساسی است که توسط رییس جمهور انتخاب شده است
5. The procedure is in strict conformity with standard international practices.
[ترجمه ترگمان]این روش مطابق با روش های استاندارد بین المللی است
[ترجمه گوگل]این روش مطابق با شیوه های استاندارد بین المللی است
6. We work to ensure conformity with the customer's wishes.
[ترجمه ترگمان]ما برای تضمین انطباق با خواسته های مشتری کار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای اطمینان از انطباق با خواسته های مشتری کار می کنیم
7. It's depressing how much conformity there is in such young children.
[ترجمه ترگمان]بسیار ناراحت کننده است که در چنین کودکان چه میزان انطباق وجود دارد
[ترجمه گوگل]این افسردگی چگونگی انطباق در چنین بچه های کوچک است
8. Order and group conformity through bureaucratic systematization became the rule of the day; disobedience and open rebellion the rare exception.
[ترجمه ترگمان]نظم و پیروی گروهی از طریق سیستم بروکراتیک، قاعده روز را به خود گرفت؛ نافرمانی و شورش علنی یک استثنا نادر را
[ترجمه گوگل]نظم و انطباق گروهی از طریق سیستماتیک بوروکراتیک به حاکمیت روز تبدیل شد نافرمانی و شورش باز استثنای نادر
9. I think the reward for conformity is that everyone likes you except yourself. Rita Mae Brown
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که پاداش این است که همه شما را دوست دارند بجز خودتان ری تا می براون
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم پاداش برای انطباق این است که همه شما را به جز خودتان دوست دارد ریتا مایه براون
10. This contact made him study the issue of conformity to the established church.
[ترجمه ترگمان]این تماس باعث شد که وی موضوع انطباق با کلیسای تاسیس یافته را مورد مطالعه قرار دهد
[ترجمه گوگل]این تماس او را به مسئله انطباق با کلیسای ساخته شده مطالعه کرد
11. Under certain conditions, conformity thus assumes an understandable significance.
[ترجمه ترگمان]در شرایط خاص، انطباق مفهوم قابل فهمی را فرض می کند
[ترجمه گوگل]در شرایط خاص، مطابق با این، اهمیت قابل فهم قابل درک است
12. At best, this organization achieves a grudging, superficial conformity to officially sanctioned patterns of thought and action.
[ترجمه ترگمان]در بهترین حالت، این سازمان، انطباق سطحی، سطحی با الگوهای مورد تایید رسمی اندیشه و عمل را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، این سازمان به انزوا و انطباق سطحی با الگوهای رسمی تفکر و عمل تحمیل می شود
13. For them the key to societal continuity is conformity due to learnt rules of conduct.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها کلید پیوستگی اجتماعی رعایت قوانین رفتاری است
[ترجمه گوگل]برای آنها کلید پیوستگی اجتماعی مطابق با قوانین آموخته شده رفتار است