crude

معنی : زمخت، خام، ناپخته

معانی دیگر : ناپرورده، ناشیانه، خالی از ظرافت، خشن، خام دستانه، سردستی، ابتدایی، بی ادبانه، گستاخانه، بی نزاکت، مستهجن، عریان، برهنه، بی پرده، (آمار) ناویژه، ناخالص، ناسره، هر چیز خام یا ناپرورده، نفت پالایش نشده، (قدیمی) نرسیده (میوه)، نابالغ، نارس

انگلیسی به فارسی

خام، ناپخته، زمخت

خام، زمخت، ناپخته

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

حالات: cruder, crudest

• (1) تعریف: not processed or refined; raw.
• مترادف: raw, unprocessed, unrefined
• متضاد: refined
• مشابه: coarse, natural, rude

- The crude fiber will be made into yarn.

[ترجمه Eugeo] فیبر خام منجر به ساختن نخ خواهد شد

[ترجمه ترگمان] فیبر خام به رشته نخ تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل] فیبر خام به نخ ساخته خواهد شد

• (2) تعریف: deficient in skill, intelligence, culture, or the social graces.
• مترادف: coarse, raw, uncouth, uncultured, unrefined, unskilled
• متضاد: civilized, consummate, couth, delicate, elegant, refined, sophisticated
• مشابه: artless, awkward, barbarous, boorish, callow, clumsy, cross, deficient, graceless, inept, ribald, rude, rugged, rustic, tacky, tasteless, unintelligent, unsophisticated, untoward, vulgar

- He made a crude attempt at humor.

[ترجمه ترگمان] از کوره در رفت
[ترجمه گوگل] او یک تلاش خام برای طنز انجام داد

- His crude manners included belching continuously at the table.

[ترجمه ترگمان] رفتار خام و زمخت او عبارت بود از آروغ زدن مداوم پشت میز
[ترجمه گوگل] شیوه های خام او بطور پیوسته از روی میز جدا شده بود

• (3) تعریف: done roughly, approximately, or without polish.
• مترادف: coarse, rough
• متضاد: finished, refined
• مشابه: approximate, artless, imperfect, primitive, rude, rudimentary, sketchy

- I can give you a crude estimate for now.

[ترجمه ترگمان] حالا می توانم به شما یک تخمین زننده بدهم
[ترجمه گوگل] من می توانم برآوردی خام برای شما بکنم

- She quickly drew a crude map of the area.

[ترجمه ترگمان] او به سرعت یک نقشه خام از منطقه بیرون کشید
[ترجمه گوگل] او به سرعت یک نقشه خام از منطقه را جلب کرد

• (4) تعریف: not disguised or adorned; blunt.
• مترادف: blunt, unadulterated, unvarnished
• مشابه: brutal, candid, forthright, frank, raw, straightforward

- I'll be straight with you and give you the crude facts.

[ترجمه ترگمان] من یک راست با تو خواهم بود و حقایق تلخ را به تو می دهم
[ترجمه گوگل] من با شما مستقیم می شوم و حقایق خام را به شما می دهم

• (5) تعریف: vulgar; indecent.
• متضاد: refined

- Some members of the audience made crude and insulting remarks.

[ترجمه ترگمان] برخی از حضار سخنان توهین آمیز و توهین آمیز انجام دادند
[ترجمه گوگل] بعضی از اعضای مخاطب خام و سخنان توهین آمیز را بیان کردند

• (6) تعریف: lacking complexity; simple.
• متضاد: elaborate, fine, high-tech, sophisticated

- They used only crude tools and weapons.

[ترجمه ترگمان] آن ها تنها از ابزار و ابزار خام استفاده می کردند
[ترجمه گوگل] آنها فقط ابزار و سلاح های خام را استفاده می کردند

- For the first year, they lived in a crude cabin.

[ترجمه ترگمان] برای اولین سال، آن ها در یک کابین خام زندگی می کردند
[ترجمه گوگل] برای سال اول، آنها در یک کابین خام زندگی می کردند

اسم ( noun )

مشتقات: crudely (adv.), crudeness (n.)

• : تعریف: unrefined petroleum; crude oil.
• مشابه: oil, petroleum

- The price of crude has steadily increased.

[ترجمه ترگمان] قیمت نفت خام به طور پیوسته افزایش یافته است
[ترجمه گوگل] قیمت نفت به طور پیوسته افزایش یافته است

• raw; unrefined; rude
something such as a method or idea that is crude is simple and unsophisticated; used showing disapproval.
something that is crude is made from simple parts and is put together in a very simple way.
crude language is rude and offensive.
crude is also the same as crude oil.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] خام، طبیعی
[نساجی] خام

مترادف و متضاد

زمخت (صفت)

hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

خام (صفت)

rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

ناپخته (صفت)

crude, half-baked

vulgar, unpolished in manner

Synonyms: awkward, backward, barnyard, boorish, cheap, cloddish, clumsy, coarse, crass, dirty, earthy, filthy, foul, grody, gross, ignorant, ill-bred, indecent, indelicate, inelegant, insensible, lewd, loud, loud-mouthed, loutish, lowbred, oafish, obscene, raunchy, raw, rough, rude, savage, smutty, tacky, tactless, uncouth, unenlightened, ungainly, unskillful

Antonyms: gentle, nice, polished, refined, tasteful

unrefined, natural

Synonyms: amateurish, callow, coarse, green, harsh, homemade, homespun, immature, impure, inexpert, in the rough, makeshift, outline, prentice, primitive, raw, rough, rough-hewn, rude, rudimentary, rustic, simple, sketchy, thick, undeveloped, unfinished, unformed, ungraded, unmatured, unmilled, unpolished, unprepared, unprocessed, unproficient, unsorted, untaught, untrained, unworked, unwrought

Antonyms: formal, planned, refined, sophisticated, stilted

جملات نمونه

The shirt had been crudely sewn together.

پیراهن ناشیانه دوخته شده بود.

1. crude birth rate

میزان خام زه و زاد (زاد و ولد)

2. crude data

داده های ناسره (خام)

3. crude oil

نفت خام

4. crude oil spouted out of the well with a whoosh

نفت خام فش فش (کنان) از چاه فوران کرد.

5. crude reality

واقعیت آشکار

6. crude remarks

گفته های خارج از نزاکت

7. crude steel

پولاد خام

8. crude woodwork

کار دستی چوبی و زمخت

9. his crude management techniques

روش خشن مدیریت او

10. the crude behavior of the students

رفتار بی ادبانه ی شاگردان

11. these crude projects will never pan out

این طرح های ناقص و بررسی نشده هرگز موفقیت آمیز نخواهد بود

12. the price of crude in the london market

قیمت نفت خام در بازار لندن

13. the production of crude oil

تولید نفت خام

14. gasoline is distilled from crude oil

بنزین را از نفت خام تقطیر می کنند.

15. oversupply has softened the price of crude oil

تولید بیش از نیاز قیمت نفت خام را پایین آورده است.

16. the price of a barrel of crude oil

قیمت یک بشکه نفت خام

17. His crude master grudged him even the food he ate.

[ترجمه ترگمان]ارباب خام او حتی غذایی را که می خورد به او دریغ می داشت
[ترجمه گوگل]کارشناس خام او حتی غذای او را خورد

18. The demonstrators burned a crude effigy of the president.

[ترجمه ترگمان]تظاهر کنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان یک تصویر خام رییس جمهور را سوزاندند

19. The boy is crude enough to stick his tongue to his own sister.

[ترجمه ترگمان]پسر به اندازه ای خام است که زبانش را به خواهر خودش نگه دارد
[ترجمه گوگل]پسر به اندازه کافی خام است تا زبان خود را به خواهر خود بچسباند

20. The cottage wears a very crude appearance.

[ترجمه ترگمان]در کلبه ظاهر بسیار زمختی دارد
[ترجمه گوگل]کلبه یک ظاهر بسیار خشن دارد

21. He's always been quite crude, but this time he's gone too far.

[ترجمه ترگمان]همیشه خام بوده، اما این دفعه خیلی دور شده
[ترجمه گوگل]او همیشه کاملا خام است، اما این بار او خیلی دور است

crude oil

نفت خام

crude steel

پولاد خام

crude woodwork

کار دستی چوبی و زمخت

his crude management techniques

روش خشن مدیریت او

crude remarks

گفته‌های خارج از نزاکت

the crude behavior of the students

رفتار بی‌ادبانه‌ی شاگردان

crude reality

واقعیت آشکار

crude data

داده‌های ناسره (خام)

crude birth rate

میزان خام زه و زاد (زاد و ولد)

the price of crude in the London market

قیمت نفت خام در بازار لندن

پیشنهاد کاربران

ظالمانه

تقریبی، خام، ساده، مبتذل

خالی از جزئیات

akward

green

1 - خام - تصفیه نشده
2 - اولیه - بدوی
3 - مبتذل - رکیک

بسیط و پیش پا افتاده، بی آلایش

خام
Crude Oil = نفت خام

STATISTICS
not adjusted or corrected
تصحیح نشده. اصلاح نشده.

likely to be only approximately accurate.
تنها کمی دقیق
تقریبا دقیق
نه خیلی دقیق /درست و صحیح
نه کاملا دقیق
( ممکنه نقص داشته باشه )

خام
ابتدایی
مستهجن

بی پروا

کلمات دیگر: