1. a bush doctor
دکتری که در جای دور افتاده طبابت می کند
2. a bush of hair
(یک دسته) موی پرپشت
3. a strawberry bush
بته ی توت فرنگی
4. a thorny bush
بته ی پر خار و خسک
5. beat around the bush
به اصل مطلب نپرداختن،منظور خود را بیان نکردن،صغری کبری چیدن
6. beat around (about) the bush
به مطلب اصلی نپرداختن،اطاله ی سخن کردن،منظور از کلام را نگفتن،طفره رفتن
7. creatures living in the dense bush
موجوداتی که در جنگل انبوه زندگی می کنند
8. i don't know why this bush does not bloom
نمی دانم چرا این بته گل نمی دهد.
9. nobody but natives live in the bush
کسی جز بومیان در بیشه زار وحشی زندگی نمی کند.
10. a bird in the hand is worth two in the bush
سیلی نقد به از حلوای نسیه
11. to graft a branch of a white rose to a red rose bush
یک شاخه رز سفید را به بته ی رز قرمز پیوند زدن
12. Luckily a bush broke his fall.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه یکی از بوته ها سقوط کرد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه یک بوش سقوط کرد
13. He snapped a twig off a bush.
[ترجمه ترگمان]شاخه درختی را از بوته بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او یک بوته را برداشت
14. Don't beat around the bush, come straight to the point!
[ترجمه ترگمان]اطراف بوته را نزنید، مستقیم برو سر اصل مطلب
[ترجمه گوگل]در اطراف بوش نفوذ نکنید، مستقیما به نقطه ای بروید!
15. The bush telegraph tells me you're likely to become our new president, John.
[ترجمه ترگمان]\"جان\" به من می گوید که به احتمال زیاد رئیس جمهور جدید ما خواهد شد
[ترجمه گوگل]تلگراف بوش به من می گوید که شما احتمالا تبدیل به رئیس جمهور جدید ما، جان است
16. There's sb. lurking behind that bush.
[ترجمه ترگمان]sb وجود داره پشت اون بوته قایم شده …
[ترجمه گوگل]sb وجود دارد پشت سر آن بوش خیره کننده است
17. Her horse shied violently at a gorse bush.
[ترجمه ترگمان]اسبش به شدت در بوته خلنگ زار عقب نشینی کرد
[ترجمه گوگل]اسب او را به شدت در یک بوته گرسنگی خیره کرد