کلمه جو
صفحه اصلی

runaround


معنی : طفره
معانی دیگر : دور سر گردانی، دور سر گردانی to give somebody the runaround کسی را دنبال نخود سیاه فرستادن

انگلیسی به فارسی

طفره، دور سر گردانی


رانندگی، طفره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an evasive response, usu. to a question or request.

(2) تعریف: printed matter set in narrower columns than the rest of the text, as alongside an illustration.

• evasive act, stalling tactic
if someone gives you the runaround, they deliberately do not give you all the information or help that you want; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[نفت] سکوی دور گرد

مترادف و متضاد

طفره (اسم)
hop, evasion, equivocation, jink, avoidance, elusion, subterfuge, runaround, jump, leap, gambol, gambado, put-off

جملات نمونه

1. to give somebody the runaround
کسی را دنبال نخود سیاه فرستادن

2. let's give these blighters the runaround
بگذار قدری این فلان فلان شده ها را سر بدوانیم.

3. Landowners who get caught up in this bureaucratic runaround receive no compensation for their economic loss as a result of wetland determination.
[ترجمه ترگمان]landowners که در این runaround بروکراتیک به دام می افتند هیچ گونه غرامتی برای ضرر اقتصادی شان به عنوان نتیجه ای از تصمیم تالاب دریافت نمی کنند
[ترجمه گوگل]صاحبان دارایی که در این پرونده بوروکراتیک دست به دست می شوند، هیچ گونه جبران خسارت اقتصادی خود را در نتیجه تصمیم گیری در تالاب دریافت نمی کنند

4. Of course this is all just the same runaround for Arrested fans, who can easily conclude at this point that most of the show's original cast is interested, but still in the dark for the most part.
[ترجمه ترگمان]البته این تنها چیزی است که برای طرفداران دستگیر شده صادق است، که در این نقطه به راحتی می توان نتیجه گرفت که اغلب بازیگران اصلی نمایش علاقه مند هستند، اما هنوز هم در تاریکی قرار دارند
[ترجمه گوگل]مطمئنا این همه چیز فقط برای طرفداران دستگیر شده است که می توانند به راحتی در این لحظه نتیجه گیری کنند که اکثر بازیگران اصلی این نمایش علاقه مند هستند اما اکثر آنها در تاریکی است

5. Well, getting a runaround is a SYMPTOM of a problem.
[ترجمه ترگمان] خب، گرفتن \"runaround\" مشکل از یه مشکل اساسی - ه
[ترجمه گوگل]خب، گرفتن یک رونویسی یک مشخصه یک مشکل است

6. To hit the runaround forehand, remember to backpedal quickly and keep your racquet up high as you move into position. Once there, be sure to swing out and give the ball a ride.
[ترجمه ترگمان]برای ضربه زدن به runaround، به یاد داشته باشید که به سرعت عقب نشینی کنید و راکت تان را بالا نگه دارید یک دفعه به آنجا بروید و به توپ ضربه بزنید
[ترجمه گوگل]برای ضربه زدن به طرف جلو، به یاد داشته باشید که به سرعت به عقب رانده شده و رککت خود را تا زمانی که موقعیت را به حرکت در می آورید بالا نگه دارید پس از آن، مطمئن شوید که نوسان کنید و توپ را سوار کنید

7. LL: To give someone a runaround means to be deceptive and evasive to someone.
[ترجمه ترگمان]یعنی به کسی که می خواهد فریبنده باشد و از دیگران طفره برود
[ترجمه گوگل]LL برای دادن کسی به یک سخنرانی به معنای آن است که فردی فریبنده و اخراج شود

8. Sounds like they're giving you the runaround. Just cancel the card and refuse to pay.
[ترجمه ترگمان]انگار دارن the رو بهت میدن فقط کارت رو کنسل کن و پول پرداخت نکن
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها به شما رسیده اند کارت را فقط لغو کنید و پرداخت کنید

9. The runaround Arsenal administered here this month in plundering five proved as much, as does the sorry tally of two clean sheets in the Premier League to date all term.
[ترجمه ترگمان]The آرسنال در این ماه در اثر غارت پنج عدد ثابت در صدر جدول قرار گرفت، همان طور که آمار اسف بار دو برگه تمیز در لیگ برتر تا به امروز منتشر شد
[ترجمه گوگل]آرسنال که در این ماه در غارت پنج نفر در این ماه حضور داشته است، به همان اندازه ثابت شده است

10. Many borrowers complain they get the runaround when they call their lenders for help, receive contradictory information from different employees and are required to repeatedly fax the same documents.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از وام گیرندگان شکایت دارند که وقتی آن ها وام دهندگان خود را برای کمک فرا می خوانند، اطلاعات متناقض از کارمندان مختلف دریافت می کنند و لازم است که مکررا همان اسناد را فکس کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از وام گیرندگان شکایت می کنند که وقتی آنها وام دهندگان خود را برای کمک تماس می گیرند، اطلاعات متناقضی را از کارکنان مختلف دریافت می کنند و مجبورند فکس اسناد مشابه را مجددا فکس کنند

11. LL: Li Hua, are you giving me the runaround?
[ترجمه ترگمان]لی hua \"، داری\" runaround \"رو میدی به من؟\"
[ترجمه گوگل]LL Li Hua، آیا به من ربطی نداری؟

12. You know where she is, don't you, but you're just giving me the runaround.
[ترجمه ترگمان]تو که می دونی اون کجاست، مگه نه، اما داری بهم the میدی
[ترجمه گوگل]شما می دانید که او کجاست، نه شما، بلکه فقط به من می گوئید

13. Every time we ask the landlord about fixing the roof, he gives us the runaround.
[ترجمه ترگمان]هر بار که از کاروانسرا دار سوال می کنیم که سقف را درست کنند به ما the می دهد
[ترجمه گوگل]هر بار که ما از صاحبخانه در مورد تعمیر سقف می خواهیم، ​​به ما رسیده است

14. I'm trying to get a new visa, but the embassy staff keep giving me the runaround.
[ترجمه ترگمان]دارم سعی می کنم ویزا بگیرم، اما کارکنان سفارت به من the می دهند
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم یک ویزای جدید بگیرم، ولی کارکنان سفارت به من ربطی ندارند

to give somebody the runaround

کسی را دنبال نخودسیاه فرستادن


پیشنهاد کاربران

در رفتن

مشغول و گرفتارِ چیزی بودن

در اطراف دویدن
در اطراف چرخیدن و بازی کردن

این ور و اون ور دویدن ، [ محاوره ] جان کندن
I've been running around all day
تمام روز رو این ور و اون ور دویدم 🍊

سگ دو زدن

طفره رفتن
به مثال زیر دقت کنید:
They are giving you the ronaround
یعنی دارن شما رو سر میدوانن، دنبال نخود سیاه میفرستنت

دوادن کسی به عبارتی رفتار فریب کارانه داشتن بطور مثال if you total ur car , the company insurance gives you the run around اگر ماشینت خراب کردی شرکت بیمه می دونست. ( اذیتت می کنه ) run away اینجا شیفت معنایی دارد و نقش اسم را بازی می کند

اصلاح متن بالا در باره �run the around � که به اشتباه run away آمده!

اینور اونور میخوام برم، کار دارم

۱ ) اینور و اونور دوئیدن، ورجه وورجه کردن

A ) You don't put on weight when you spend all day running around after small children
B ) We want a place with a big backyard with room for the kids to run around

۲ ) دورتادور/سرتاسر چیزی یا موضوعی کشیده شدن/بودن/وجود داشتن

There's a beautiful cornice running around/round all the ceilings

دوراهی

E. g. Mr. Kegan, you're getting the runaround here

زیر و رو کردن جایی برای کاری

انجامِ چند کار همزمان،
مشغول بودن به چند فعالیت که با عجله باید انجام شوند

Rush around/ about: Run around

اینور اونور رفتن

Move about qiuckly


کلمات دیگر: