کلمه جو
صفحه اصلی

computation


معنی : محاسبه، محاسبات، شمارش، نتیجه شمارش
معانی دیگر : محاسبه (به ویژه با ماشین)، آمارش، شمارگری، رایانگری، روش محاسبه یا آمارش

انگلیسی به فارسی

محاسبه، محاسبات


شمارش، نتیجه شمارش، محاسبه


محاسبات، محاسبه، شمارش، نتیجه شمارش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: computational (adj.), computationally (adv.)
(1) تعریف: the act of computing.
مشابه: calculation

- A computer performs in seconds computations that would take a human being weeks to finish.
[ترجمه ترگمان] یک کامپیوتر در چند ثانیه انجام می دهد که طول می کشد تا یک انسان چند هفته طول بکشد تا تمام شود
[ترجمه گوگل] یک رایانه در محاسبات ثانیه انجام می شود که هفته ها را برای پایان دادن به انسان انجام می دهد

(2) تعریف: a method or system of computing or calculating.
مشابه: calculation

(3) تعریف: the amount computed or calculated.
مشابه: calculation, count

• calculation, reckoning, estimation
computation is mathematical calculation, especially using a computer.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] محاسبه
[کامپیوتر] محاسبه ؛ نتیجه محاسبه
[مهندسی گاز] محاسبه، شمارش
[نساجی] محاسبات
[ریاضیات] محاسبه، حساب، شمارش
[آمار] محاسبه

مترادف و متضاد

محاسبه (اسم)
calculation, computing, computation

محاسبات (اسم)
calculation, computation

شمارش (اسم)
tally, tab, computation, enumeration, numeration

نتیجه شمارش (اسم)
computation

performing arithmetic


Synonyms: calculation, ciphering, computing, counting, data processing, estimating, estimation, figuring, gauge, guess, reckoning, summing, totalling


Antonyms: conjecture, guesstimation


جملات نمونه

1. the result of his computation
نتیجه ی محاسبات (آمارش های) او

2. A quick computation revealed that we would not make a profit.
[ترجمه ترگمان]یک محاسبه سریع نشان داد که ما هیچ سودی نخواهیم داشت
[ترجمه گوگل]محاسبات سریع نشان داد که ما سود نخواهیم برد

3. The discrepancies resulted from different methods of computation.
[ترجمه ترگمان]اختلافات ناشی از روش های مختلف محاسبه بود
[ترجمه گوگل]اختلافات ناشی از روشهای مختلف محاسبات است

4. Division is a form of computation.
[ترجمه ترگمان]تقسیم یک نوع محاسبات است
[ترجمه گوگل]بخش یک شکل محاسبات است

5. It will cost 5000 at the lowest computation.
[ترجمه ترگمان]این کار به قیمت ۵۰۰۰ در پایین ترین سطح محاسبه هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]در کمترین محاسبه، این مبلغ 5000 تومان خواهد بود

6. Addition and division are forms of computation.
[ترجمه ترگمان]اضافه شدن و تقسیم اشکال محاسبات هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر تقسیم، شکل محاسبات است

7. It's merely guesswork and an abstract computation, not very satisfying.
[ترجمه ترگمان]این صرفا حدس و گمان است و یک محاسبه انتزاعی، و نه چندان رضایت بخش
[ترجمه گوگل]این فقط حدس و یک محاسبات انتزاعی است که بسیار رضایت بخش نیستند

8. The program does not teach computation, but it does cover concepts such as shape and size.
[ترجمه ترگمان]این برنامه محاسبات را آموزش نمی دهد، اما مفاهیمی مانند شکل و اندازه را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این برنامه محاسبات را تدریس نمیکند، اما مفاهیم مانند شکل و اندازه را پوشش میدهد

9. A student with an incorrect computation may receive some credit for the process used in arriving at it, Pugmire said.
[ترجمه ترگمان]Pugmire گفت که یک دانشجو با محاسبات نادرست ممکن است مقداری اعتبار برای فرآیند مورد استفاده در رسیدن به آن دریافت کند
[ترجمه گوگل]Pugmire می گوید: یک دانش آموز با محاسبات نادرست ممکن است برخی از اعتبارات را برای فرآیند مورد استفاده برای رسیدن به آن دریافت کند

10. This is a humongous computation that was not possible; with computers, it becomes more feasible.
[ترجمه ترگمان]این یک محاسبه humongous است که امکان پذیر نیست؛ با کامپیوترها، امکان پذیر تر می شود
[ترجمه گوگل]این یک محاسبه هنجار است که امکان پذیر نبود؛ با استفاده از کامپیوترها، امکان پذیرتر می شود

11. Dan had some success in completing math computation exercises.
[ترجمه ترگمان]دن در کامل کردن تمرینات محاسبات ریاضی موفق شد
[ترجمه گوگل]دن موفق به تکمیل تمرینات محاسبات ریاضی شد

12. He may additionally, by dream mechanisms and current computation, try to fashion in a whole technicolor picture of the scenery.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او ممکن است با مکانیسم های خواب و محاسبات فعلی، در یک تصویر کامل از مناظر، مد نظر قرار گیرد
[ترجمه گوگل]او علاوه بر این، با مکانیسم های رویا و محاسبات جاری، می تواند در یک تصویر کلی از نقاشی های مناظر مدنظر قرار دهد

13. The speed of the computation affects the sampling size and speed of updates.
[ترجمه ترگمان]سرعت محاسبات بر اندازه نمونه گیری و سرعت به روزرسانی ها تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]سرعت محاسبات بر اندازه نمونه و سرعت به روز رسانی تاثیر می گذارد

14. Relative weaknesses existed in spelling and math computation that were average for his age.
[ترجمه ترگمان]ضعف های نسبی در محاسبات املایی و ریاضی وجود داشت که به طور متوسط برای سن او بود
[ترجمه گوگل]ضعف های نسبی در محاسبات املا و ریاضی وجود دارد که برای سن او متوسط ​​بود

15. The computation of probabilities took Jezrael only seconds.
[ترجمه ترگمان]محاسبه احتمالات فقط چند ثانیه طول کشید
[ترجمه گوگل]محاسبه احتمالات، فقط چند ثانیه طول کشید

the result of his computation

نتیجه‌ی محاسبات (آمارش‌های) او


پیشنهاد کاربران

نتیجه نهایی

زبان انگلیسی/زبان پارسی ( سره ) /زبانِ کوچه خیابانی
computation/رایانش/محاسبه
calculation/آمارِش/محاسبه


کلمات دیگر: