کلمه جو
صفحه اصلی

swivel


معنی : حلقه گردان، روی محور گردیده، قسمت گردنده میخ یا پیچ سرپهن، گردنده، چرخاندن
معانی دیگر : (مکانیک)، مفصل گردان، قلاب زنجیر، لولای پاشنه گرد، ته مته، پی چرخ، بن چرخ، (روی لولای پاشنه گرد یا مفصل گردان و غیره) چرخیدن، پی چرخی کردن، (با قلاب زنجیر) محکم کردن، بستن، قسمت گردند ه می  یاپیچ سرپهن

انگلیسی به فارسی

گردنده، حلقه گردان، قسمت گردند همیخ یاپیچ سرپهن،روی محورگردیده، چرخاندن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a fastener or mount that allows the object fastened or mounted to turn freely or pivot.

(2) تعریف: something, such as a gun or chair, mounted on a swivel attached to a fixed support so that it can be turned in different directions.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: swivels, swiveling, swiveled
(1) تعریف: to pivot on or as if on a swivel.
مشابه: pivot

(2) تعریف: to fasten or mount with a swivel.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to turn on or as if on a swivel.
مشابه: pivot, turn

• device which allows the parts attached to it to pivot or turn freely; something mounted on a swivel (i.e. chair or gun)
revolve, turn, pivot
if something swivels or if you swivel it, it turns around a central point so that it is facing in a different direction.
if you swivel in a particular direction, you turn suddenly in that direction.
a swivel chair or lamp is one that can be turned around a central point so that it faces a different direction without moving the legs of the chair or the base of the lamp.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لولای پاشنه گرد - مفصل گردان
[زمین شناسی] گردنده، حلقه گردان، لولای پاشنه گرد، مفصل گردان
[نساجی] چرخان - حلقه قلاب دار چرخان
[معدن] دهانه تزریق گل (حفاری اکتشافی)
[نفت] گلوگاه هرزگرد
[آب و خاک] گردان، چرخان

مترادف و متضاد

حلقه گردان (اسم)
swivel

روی محور گردیده (اسم)
swivel

قسمت گردنده میخ یا پیچ سرپهن (اسم)
swivel

گردنده (صفت)
excursive, ambulatory, ambulant, rotary, swivel, revolving, rotative

چرخاندن (فعل)
wind, swivel, pivot, rotate, spin, troll

spin around axis


Synonyms: hinge, pirouette, pivot, revolve, rotate, swing around, turn, whirl


جملات نمونه

1. She returned to the swivel chair behind her desk.
[ترجمه ترگمان]او به صندلی گردان پشت میزش برگشت
[ترجمه گوگل]او به پشت میز کنار صندلی چرخدار بازگشت

2. His chairs can swivel, but they can't move up or down.
[ترجمه ترگمان]صندلی ها می توانند روی گردان حرکت کنند، اما نمی توانند حرکت کنند یا پایین بروند
[ترجمه گوگل]صندلی هایش می توانند چرخش بیاورند، اما نمی توانند حرکت کنند

3. He leaned back in the swivel chair and locked his fingers behind his head.
[ترجمه ترگمان]او به پشتی صندلی اش تکیه داد و انگشتانش را در پشت سرش قفل کرد
[ترجمه گوگل]او در صندلی چرخشی عقب کشید و انگشتانش را پشت سرش قفل کرد

4. That said, he wheeled around in his swivel chair and picked up a blinking light.
[ترجمه ترگمان]این را گفت و روی صندلی اش چرخ زد و چراغ چشمک زن پلک آن را برداشت
[ترجمه گوگل]گفت که او در صندلی چرخشی خود چرخانده بود و نور چشمک زدن را برداشت

5. He lolled back in his swivel chair, one huge thigh thrust over the other, a bright-eyed man.
[ترجمه ترگمان]او روی صندلی swivel لم داده بود و یک ران بزرگ با چشمانی درخشان به طرف دیگر پرت شده بود
[ترجمه گوگل]او در صندلی چرخشی خود، یکی از راننده های بزرگ ران بیش از دیگری، مردی با چشم روشن گلوله کشیده بود

6. Did they have to sit him in a swivel chair that swung sideways with every movement of his body?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها مجبور بودند او را روی یک صندلی گردان سوار کنند که با هر حرکت بدنش از پهلو حرکت می کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها مجبور بودند او را در صندلی چرخشی که با هر حرکتی از بدن او چرخانده بود نشستند؟

7. A swivel chair addressed the desk and was occupied only by a pale green tennis ball.
[ترجمه ترگمان]یک صندلی گردان روی میز نشسته بود و فقط یک توپ تنیس سبز رنگ را اشغال می کرد
[ترجمه گوگل]صندلی چرخشی به میز میزنه و فقط با یک توپ تنیس رنگی سبز اشغال شده بود

8. Then, with a swivel of her bellybutton and a whisk of her pink feather duster, all was peace and love.
[ترجمه ترگمان]سپس در حالی که روی گرد شکم خود می چرخید و a پر از پره ای صورتی رنگش، همه چیز آرام و عاشقانه بود
[ترجمه گوگل]سپس، با یک چرخشی از شکم او و یک سوزن از پرتقال صورتی خود را، همه صلح و عشق بود

9. I sat down in my swivel chair and propped my feet up, punching the replay button on the answering machine.
[ترجمه ترگمان]روی صندلی swivel نشستم و پاهایم را بالا نگه داشتم و دکمه تکرار ماشین را فشار می دادم
[ترجمه گوگل]من در صندلی چرخشی خود نشستم و پایم را بالا می انداختم، دکمه بازپخش را روی ماشین حساب پاسخ دادم

10. The plastic-covered swivel chair had been torn.
[ترجمه ترگمان]صندلی گردان روی گردان از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]صندلی چرخشی تحت پوشش پلاستیکی پاره شده بود

11. Swivel/lockable Wheels are easier to manoeuvre in a busy shopping area while fixed wheels are probably more comfortable over bumpy ground.
[ترجمه ترگمان]چرخ swivel \/ lockable برای مانور در یک منطقه شلوغ شلوغ راحت تر هستند در حالی که چرخ های ثابت احتمالا از روی زمین پر از برآمدگی و پر از دست انداز، راحت تر هستند
[ترجمه گوگل]چرخ دنده / قفل شده چرخها در یک منطقه خریداری شلوغ آسان تر می شوند در حالی که چرخ های ثابت احتمالا راحت تر از زمین لرزه هستند

12. A black leather swivel chair was angled to face in the direction of the television.
[ترجمه ترگمان]یک صندلی گردان چرمی مشکی برای روبرو شدن در جهت تلویزیون زاویه دار بود
[ترجمه گوگل]یک صندلی چرخدار چرمی به سمت تلویزیون به طرف چپ زده شد

13. She carried the Mayor's swivel chair, put it down over City Hall, and sat in it.
[ترجمه ترگمان]او صندلی گردان شهردار را حمل کرد و آن را روی هال هال گذاشت و در آن نشست
[ترجمه گوگل]او صندلی مفصلی شهردار را بر روی صندلی شهر گذاشت و در آن نشسته بود

14. She looks around her with a swivel of her huge head.
[ترجمه ترگمان]او با یک چرخش سرش را به اطراف نگاه می کند
[ترجمه گوگل]او با چرخش سر بزرگ او به اطرافش نگاه می کند

15. Behind the desk stood a sturdy swivel chair.
[ترجمه ترگمان]پشت میز یک صندلی swivel محکم قرار داشت
[ترجمه گوگل]پشت میز میز صندلی محکم بود


کلمات دیگر: