کلمه جو
صفحه اصلی

contraction


معنی : اختصار، ادغام، انقباض، همکشیدن، ترنجیدن
معانی دیگر : (عضلات) هم کشی، هم کشانی، ترنجیدگی، ترنجش، (اقتصاد) کسادی، رکود، (به ویژه در زایمان) هم کشی عضله ی حلقوی زهدان، کنتراکسیون، (عامیانه) درد زایمان، (دستور زبان) اختصار، همفشرد، مخفف، واژه ی هم فشرد (مثل: can't)

انگلیسی به فارسی

انقباض، اختصار، ادغام، هم کشیدن، ترنجیدن


اختصار، انقباض، ادغام، همکشیدن، ترنجیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: contractions
(1) تعریف: an act of contracting.
مترادف: constriction, shortening, tightening
متضاد: expansion, extension
مشابه: compression, flexion, narrowing, reduction, shrink, shrinking, squeeze, taper

(2) تعریف: the result of such an act.
مترادف: construction, shortening, shrinkage, tightening
متضاد: extension
مشابه: compactness, compression, decrease, diminution, reduction, tightness

(3) تعریف: a shortened form of a word or words, generally containing an apostrophe to represent the missing letters.
مترادف: shortening, syncope
مشابه: elision

- "Can't" is a contraction of "cannot".
[ترجمه Sajad_h_z] نمیتونم اختصار نمیتوانم است
[ترجمه ترگمان] \"نمی تواند\" انقباض \"نمی تواند\" باشد
[ترجمه گوگل] 'نمی توانم' انقباض 'نمی تواند' باشد

• act of contracting; spasm; shortening, shrinking; shortened form of a word or phrase that contains an apostrophe in place of missing letters (i.e. she's)
a contraction is a shortened form of a word or words.
a contraction of something makes that thing shorter or smaller.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نماینده کارفرما - انقباض - جمع شدگی - فشردگی
[برق و الکترونیک] انقباض
[مهندسی گاز] انقباض
[زمین شناسی] انقباض
[نساجی] انقباض - جمع شدگی کسر طول - کوتاه شدگی - جمع شدگی نخ در اثر تابیده شدن - میزان جمع شدگی نخ در اثر تابیده شدن
[ریاضیات] انقباض، ادغام، در هم رفتگی
[پلیمر] انقباض
[آب و خاک] فشردگی، انتقباض

مترادف و متضاد

اختصار (اسم)
reduction, abbreviation, brevity, clipping, compendium, contraction, compression, abridgment, compend, briefness

ادغام (اسم)
contraction, affricate, merger, fusion, assimilation, diphthong, umlaut

انقباض (اسم)
contraction, pluck, traction, constriction, shrinkage, retraction, torsion

هم کشیدن (اسم)
contraction, contract

ترنجیدن (اسم)
contraction

drawing in; shortening


Synonyms: abbreviating, abbreviation, abridging, abridgment, compression, condensation, condensing, confinement, confining, constriction, curtailing, curtailment, cutting down, decrease, decreasing, deflating, deflation, diminishing, diminution, drawing together, dwindling, elision, evaporating, evaporation, lessening, lopping, narrowing, omission, omitting, receding, recession, reducing, reduction, shrinkage, shrinking, shrivelling, tensing, tightening, withdrawal, withdrawing


Antonyms: amplification, dilation, enlargement, expansion, extension, increase, lengthening, spread, stretch


جملات نمونه

1. the contraction of the rectal muscle
انقباض (هم کشی) عضله ی مقعد

2. "she's" is a contraction of "she is"
"she's" مخفف "she is" است.

3. a period of contraction in economic activities
دوران رکود فعالیت های اقتصادی

4. Contraction of the timbers left gaps in the fence.
[ترجمه ترگمان]انقباض داده شده از الوارهای سمت چپ در حصار
[ترجمه گوگل]انقباض چوب های چوبی شکاف در حصار را ترک کرد

5. The sudden contraction of the markets left them with a lot of unwanted stock.
[ترجمه ترگمان]انقباض ناگهانی بازارها آن ها را با سهام ناخواسته زیادی ترک کرد
[ترجمه گوگل]انقباض ناگهانی بازارهای آنها را با مقدار زیادی سهام ناخواسته ترک کرد

6. 'Haven't' is a contraction of 'have not'.
[ترجمه ترگمان]a نیست
[ترجمه گوگل]'آیا' انقباض 'نه' است

7. The contraction of this muscle raises the lower arm.
[ترجمه ترگمان]انقباض این ماهیچه بازوی پایینی را بالا می برد
[ترجمه گوگل]انقباض این عضله بازوی پایین را افزایش می دهد

8. 'Can't' is a contraction of 'cannot'.
[ترجمه ترگمان]نمی شود a کرد
[ترجمه گوگل]'نمی توانم' انقباض 'نمی تواند' باشد

9. 'He's' may be a contraction of 'he is' or 'he has'.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است انقباض او باشد یا این که دارد
[ترجمه گوگل]'او' ممکن است انقباضی 'او' یا 'او' باشد

10. 'It's' should be used only as a contraction for 'it is'.
[ترجمه ترگمان]آن باید تنها به عنوان انقباض برای آن مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]'این' باید فقط به عنوان یک انقباض برای 'آن است' استفاده می شود

11. Yesterday's figures show a sharp contraction in the amount of credit outstanding in 199
[ترجمه ترگمان]آمار دیروز نشان دهنده یک انقباض شدید در مقدار اعتبار در ۱۹۹ فرد است
[ترجمه گوگل]آمارهای دیروز نشان می دهد که کاهش قابل ملاحظه ای در میزان اعتبار در سال 199 وجود دارد

12. The vascular changes and muscle contraction then could be considered to be of secondary importance.
[ترجمه ترگمان]تغییرات آوندی و انقباض عضلانی را می توان از اهمیت ثانوی در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]تغییرات عروقی و انقباض عضلات پس از آن می تواند به عنوان اهمیت ثانویه در نظر گرفته شود

13. The threshold of phasic sphincter contraction reverted to normal in the three patients with abnormal values.
[ترجمه ترگمان]آستانه ادغام sphincter sphincter به حالت عادی در سه بیمار با مقادیر غیر عادی برگشت داده شد
[ترجمه گوگل]آستانه انقباض فازی اسفنکتر در هر سه بیمار با مقادیر غیر طبیعی به حالت عادی بازگشته است

14. It stretches and will allow for expansion and contraction without cracking.
[ترجمه ترگمان]آن امتداد دارد و اجازه انبساط و انقباض بدون ترک آن را می دهد
[ترجمه گوگل]این گسترش می دهد و اجازه می دهد برای گسترش و انقباض بدون ترک خوردن

the contraction of the rectal muscle

انقباض (هم‌کشی) عضله‌ی مقعد


"she's" is a contraction of "she is".

«she's» مخفف «she is» است.


a period of contraction in economic activities

دوران رکود فعالیت‌های اقتصادی


پیشنهاد کاربران

مخفف ( جمع: مخفف ها )

فشردگی

در اقتصاد، رکود و کسادی

درد رایمان در عامیانه معنی میده

. A contraction is short form of a word

اختصار

به معنی انقباض و کاهش هم مورد استفاده قرار می گیرد.

درد زایمان
I've got a contraction

اختصار ، انقباض

الحاق سرزمین
ضمیمه ساختن یک ناحیه
ادغام چند ناحیه ( و ساخت استانی جدید )

ایجاز گویی

در پزشکی منع مصرف


کلمات دیگر: