کلمه جو
صفحه اصلی

blending


علوم مهندسى : مخلوط روانشناسى : امتزاج

انگلیسی به فارسی

ترکیب کردن، مخلوط کردن


انگلیسی به انگلیسی

• mixing; act of mixing ingredients together thoroughly; act of mingling together; (painting) method of mixing one color with another so colors blend together gradually while wet

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مخلوط کردن
[مهندسی گاز] عمل مخلوط کردن، اختلاط
[نساجی] مخلوط کردن - مخلوط سازی
[معدن] همگنسازی (عمومی) - اختلاط (عمومی فرآوری)
[پلیمر] آمیخته کاری، آمیخته سازی

جملات نمونه

1. a harmonious blending of pleasant colors and shapes
آمیزه ی هماهنگ از رنگ ها و شکل های خوشایند

2. green results from blending blue and yellow
از آمیختن آبی و زرد رنگ سبز به وجود می آید.

3. The chameleon survives by blending in with its background.
[ترجمه ترگمان]The با مخلوط کردن در پس زمینه خود از بین می رود
[ترجمه گوگل]هالئلیون با ترکیب با پس زمینه آن، زنده ماند

4. The animals can become almost invisible by blending into the long grass.
[ترجمه ترگمان]حیوانات می توانند با ترکیب کردن در علف های بلند تقریبا نامریی شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات می توانند تقریبا نامرئی با ترکیب کردن به چمن طولانی تبدیل شوند

5. Green results from blending blue and yellow.
[ترجمه ترگمان]سبز حاصل ترکیبی از رنگ های آبی و زرد است
[ترجمه گوگل]سبز از ترکیب آبی و زرد است

6. Wheat blending is like grape blending in the wine industry.
[ترجمه ترگمان]مخلوط گندم مانند ترکیب انگور در صنعت شراب است
[ترجمه گوگل]ترکیب گندم مانند ترکیب انگور در صنعت شراب است

7. The result is a smoldering tale blending end-of-the-road madness with earthy compassion and the triumphant human spirit.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه این داستان یک داستان آتشین و آتشین است که با شفقت زمینی و روحیه پیروزمندانه بشر به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]نتیجه یک داستان تلخ زده ترکیبی از جنون پایان دادن به جاده با دلسوزی زمین و روح پیروزی انسان است

8. Gradually add the oil, blending to a thick paste.
[ترجمه ترگمان]به تدریج روغن را به خمیر کلفت اضافه کنید
[ترجمه گوگل]به تدریج روغن را اضافه کنید، مخلوط کردن آن را به یک رنده ضخیم کنید

9. In natural conversation the smooth flow and blending of sounds mean that whole phrases make a phonetic whole.
[ترجمه ترگمان]در گفتگوی طبیعی، جریان آرام و ترکیب صداها به این معنی است که کل عبارات یک کل phonetic را می سازند
[ترجمه گوگل]در مکالمه طبیعی جریان صاف و ترکیب صداها به این معنی است که تمام عبارات یک کل فونتیک می کنند

10. Spread on to the cake drum, blending the colours together with a palette knife to create a sea effect.
[ترجمه ترگمان]روی درام کیک کلیک کنید، رنگ ها را با یک پالت رنگ ترکیب کنید تا اثر دریایی ایجاد شود
[ترجمه گوگل]برای ایجاد یک اثر دریا، روی یک درام کیک پخش کنید، رنگها را با یک چاقوی پالت ترکیب کنید

11. A sob rose in his throat, blending with an incredulous, nervous giggle framed by his lips.
[ترجمه ترگمان]بغضی در گلویش پیچیده شده بود و با خنده ای حاکی از ناباوری و عصبی که بر لبانش نقش بسته بود درآمیخته بود
[ترجمه گوگل]یک سوت در گلو او گل می خورد، با یک جنجالی غریب و عصبی که توسط لب های او طراحی شده است

12. Naked they embraced, body to body, warm flesh blending as one.
[ترجمه ترگمان]به طور لخت بدن را در آغوش گرفتند، بدن به بدن، گوشت گرم مثل یکی
[ترجمه گوگل]آنها به صورت برهنه، بدن را به بدن، گوشت گرم به عنوان یک ترکیب

13. This blending of urban and wildlife environments could generate income, Galvin explains.
[ترجمه ترگمان]Galvin توضیح می دهد که ترکیب محیط های شهری و حیات وحش می تواند درآمد ایجاد کند
[ترجمه گوگل]گالوین توضیح می دهد که این ترکیب محیط های شهری و حیات وحش می تواند درآمد ایجاد کند

14. Dom Perignon perfected the art of blending wines from many different vineyards.
[ترجمه ترگمان]دوم Perignon هنر مخلوط کردن شرابه ای بسیاری از تاکستان های مختلف را تکمیل کرد
[ترجمه گوگل]Dom Perignon هنر ترکیب شراب از بسیاری از باغهای مختلف را تکمیل کرد

پیشنهاد کاربران

ادغام در زبان شناسی

ترکیب

آمیزه سازی یا ادغام ( زبانشناسی )

مخلوط یا ترکیب
Mixing, or act of mixing

همگون

برخه چسبانی



blending ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آمیزه‏سازی 1
تعریف: فرایندی در واژه‏سازی که ازطریق آن دو عنصر زبانی با رعایت قواعد زبانی در هم ادغام می شوند


کلمات دیگر: