کلمه جو
صفحه اصلی

attrition


معنی : سایش، خراش، اصطکاک، مالش
معانی دیگر : ساییدگی، رفتگی (در اثر مالش)، همسایش، فرسایش، فرسودگی، از دست دادن کارمند (و غیره) به طور عادی (مثلا بازنشستگی و غیره)

انگلیسی به فارسی

ساییدگی، اصطکاک، مالش، خراش


سستی، سایش، اصطکاک، مالش، خراش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: attritional (adj.)
(1) تعریف: a gradual wearing down or erosion as a result of friction.
مشابه: abrasion

(2) تعریف: a gradual erosion of strength or morale.

- They were now fighting a war of attrition.
[ترجمه سامان] اکنون هر دو در حال جنگی فرسایشی بودند
[ترجمه ترگمان] اکنون در حال جنگ و جدال بودند
[ترجمه گوگل] آنها در حال جنگ با سقوط جنگ بودند

(3) تعریف: the gradual decrease in the membership of a group as a result of not replacing those who leave.

- Due to attrition, the church congregation had dwindled to only one hundred members.
[ترجمه ترگمان] کلیسا به خاطر فرسایشی، به صد نفر تقلیل یافته بود
[ترجمه گوگل] به دلیل خستگی، جماعت کلیسا تنها به یکصد نفر رسیده است

• wearing down by friction, erosion; rubbing; weakening by constant harassing or abuse
attrition is a process in which you steadily reduce the strength of an enemy by continually attacking them; a formal word.
attrition is the reduction in a company's workforce that is caused by not replacing people when they leave or retire.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سایش - فرسایش اصطکاکی
[مهندسی گاز] سائیدگی، اصطکاک، مالش
[زمین شناسی] سایش سایش متقابل قطعه سنگ ها ظرف حمل و نقل بوسیله باد، آب، یا یخ بطوری که اندازه آنها کوچک شده، نرم و گرد شوند این اصطلاح را نباید با شست وساب مخلوط کرد
[آب و خاک] سایش، مالش

مترادف و متضاد

wearing down or away


سایش (اسم)
erosion, abrasion, friction, attrition, scrubbing, chafing, trituration

خراش (اسم)
abrasion, attrition, scratch, scrape, scuff, graze, rift, chafe, chap, scab, scotch

اصطکاک (اسم)
friction, attrition

مالش (اسم)
friction, attrition, scrubbing

Synonyms: abrasion, attenuation, debilitation, depreciation, disintegration, erosion, grinding, rubbing, thinning, weakening, wear


Antonyms: building, strengthening


regret


Synonyms: contriteness, penance, penitence, remorse, remorsefulness, repentance


Antonyms: happiness


جملات نمونه

1. tooth attrition
ساییدگی دندان

2. war of attrition
جنگ فرسایشی

3. They're trying to stop the attrition of their rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا از فرسایش حقوق خود جلوگیری کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای جلوگیری از سقوط حقوق خود هستند

4. It was a war of attrition .
[ترجمه ترگمان]این یک جنگ of بود
[ترجمه گوگل]این یک جنگ سست بود

5. Staff reductions could be achieved through attrition and early retirements.
[ترجمه ترگمان]کاهش کارکنان می تواند از طریق فرسایش و بازنشستگی زودهنگام حاصل شود
[ترجمه گوگل]کاهش کارکنان می تواند از طریق سایش و بازنشستگی های اولیه حاصل شود

6. That compares with an attrition rate of just over a quarter during Ronald Reagan's presidency.
[ترجمه ترگمان]این قابل مقایسه با نرخ فرسایشی در طول یک چهارم دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان است
[ترجمه گوگل]این در مقایسه با رکورد رونالد ریگان در مقایسه با یک ربع کمتر از یک ربع است

7. The 05 percent attrition rate the agency had managed to maintain promised to go straight through the roof.
[ترجمه ترگمان]میزان اصطکاک ۰۵ درصد از این آژانس توانسته بود قول دهد که مستقیما از سقف عبور کند
[ترجمه گوگل]میزان خستگی 05 درصد این سازمان موفق شد که وعده داده شده به طور مستقیم از طریق پشت بام بماند

8. One is to continue his war of attrition against parliament, albeit from a position of greater strength since the referendum.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها ادامه دادن به جنگ فرسایشی علیه پارلمان، البته از موضع قدرت بیشتر از زمان برگزاری رفراندوم است
[ترجمه گوگل]یکی این است که ادامه جنگ خود را علیه پارلمان، حتی از قدرت بیشتری از زمان رفراندوم ادامه دهد

9. The highlights of this war of attrition are well known.
[ترجمه ترگمان]نکات برجسته این جنگ فرسایشی به خوبی شناخته شده اند
[ترجمه گوگل]برجسته ترین این جنگ سقوط به خوبی شناخته شده است

10. Their attrition rates generally are even higher than the rates at four-year institutions.
[ترجمه ترگمان]میزان اصطکاک آن ها به طور کلی بالاتر از نرخ ها در چهار سال است
[ترجمه گوگل]نرخ خستگی آنها به طور کلی حتی بالاتر از میزان در موسسات چهار ساله است

11. Siemens builds an attrition rate into its design and does not anticipate that all students will finish.
[ترجمه ترگمان]زیمنس بر روی طراحی خود نرخ فرسایشی می سازد و پیش بینی نمی کند که تمام دانش آموزان پایان خود را به پایان برسانند
[ترجمه گوگل]زیمنس میزان تصفیه خود را در طراحی آن ایجاد می کند و پیش بینی نمی کند که تمام دانش آموزان به پایان برسند

12. It assumes a 5 percent annual attrition rate but that might be over-generous.
[ترجمه ترگمان]یک نرخ فرسایشی ۵ درصد را فرض می کند اما ممکن است بیش از حد بخشنده باشد
[ترجمه گوگل]این فرض 5 درصد سالانه نرخ خستگی است اما ممکن است بیش از حد سخاوتمندانه باشد

13. Some City Council members favor saving money through attrition of older officers.
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای شورای شهر به نفع صرفه جویی در پول از طریق اصطکاک افسران مسن هستند
[ترجمه گوگل]برخی از اعضای شورای شهر صرفه جویی در هزینه را از طریق سلب افسران مسن تر، ترجیح می دهند

14. Rodrigo now began a systematic war of attrition, biting deep into Valencian territory and reducing several of its castles to rubble.
[ترجمه ترگمان]در این هنگام، رودریگو \" جنگ سیستماتیک فرسایشی را آغاز کرد، و عمیقا در قلمرو Valencian فرو رفت و چندین تن از قلعه های خود را به ویرانه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]رودریگو اکنون یک جنگ سیستماتیک سقوط را آغاز کرد، عمیق را به قلمرو والنسیا کوبید و تعدادی از قلعه ها را به آوار درآورد

tooth attrition

ساییدگی دندان


war of attrition

جنگ فرسایشی


پیشنهاد کاربران

فرسایش

کم شدن تعداد شرکت کنندگان در یک تحقیق
Participants dropping

کناره گیری
ورزش: کناررفتن یا خروج از مسابقه
مذهب:پشیمانی، ندامت، توبه
علوم نظامی: فرسایش نیروها


ریزش نیروی انسانی

patient attrition: ریزش بیمار

کاهش نیروی انسانی

attrition ( علوم نظامی )
واژه مصوب: فرسایش
تعریف: کاهش اثربخشی یک نیروی نظامی به علت از دست دادن نیروی انسانی و تجهیزات یا افزارگان


کلمات دیگر: