کلمه جو
صفحه اصلی

coldness


معنی : سردی
معانی دیگر : سردی

انگلیسی به فارسی

سردی


انگلیسی به انگلیسی

• chilliness, frigidity, state of having a low temperature; unfriendliness; depressing quality

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] سردی

مترادف و متضاد

سردی (اسم)
aloofness, coldness, frigidity, iciness, disinterest, disregard, indifference, cold temper, cold temperament

جملات نمونه

1. She requited his love with coldness.
[ترجمه ترگمان]عشقش را با خونسردی متقابل داد
[ترجمه گوگل]او عشق خود را با سردی تقاضا کرد

2. The icy coldness of the water revived her.
[ترجمه سجاد] سرمای زیاد آب او را سرحال آورد
[ترجمه ترگمان]سرمای سردی آب او را زنده کرد
[ترجمه گوگل]سرماخوردگی یخی آب او را زنده کرد

3. He discerned a certain coldness in their welcome.
[ترجمه ترگمان]از خوشامد گویی آن ها یک سردی خاصی تشخیص داد
[ترجمه گوگل]او در خوشامدگویی خود یک سرماخوردگی خاص را تشخیص داد

4. I felt there was a certain coldness in her manner.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم رفتارش سرد و سرد است
[ترجمه گوگل]من احساس کردم که سرماخوردگی خاصی داشت

5. There was a certain coldness about him.
[ترجمه ترگمان]احساس سردی نسبت به او وجود داشت
[ترجمه گوگل]در مورد او سردی خاصی وجود داشت

6. Within quarter of an hour the coldness of the night had gone.
[ترجمه ترگمان]یک ربع بعد سردی شب از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]در عرض یک چهارم یک ساعت سردی شب رفته بود

7. I vanquished her coldness with my assiduity.
[ترجمه ترگمان]من با مداومت خود او را مغلوب کردم
[ترجمه گوگل]من سرماخوردگی خود را با ترس و وحشت زدم

8. He doesn't seem to be aware of the coldness of their attitude towards his appeal.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد از سردی رفتار آن ها نسبت به his آگاه باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسد از سردی نگرش آنها نسبت به درخواست تجدید نظر او آگاهی داشته باشد

9. There was a marked coldness in her voice.
[ترجمه ترگمان]لحن سردی و سردی در صدایش موج می زد
[ترجمه گوگل]در صدای او سردی مشخص بود

10. There was a certain coldness in her attitude towards me.
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به من سردی خاصی داشت
[ترجمه گوگل]در نگرش او نسبت به من یک سردی خاص وجود داشت

11. The coldness and distance in her voice took me by surprise.
[ترجمه ترگمان]لحن سرد و فاصله او مرا غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]سرماخوردگی و فاصله در صدای او من را غافلگیر کرد

12. She was hurt by the coldness in his voice.
[ترجمه ترگمان]با لحنی سرد و بی روح او را آزار می داد
[ترجمه گوگل]او توسط صدای سردی صدمه دیده بود

13. Because of the coldness of the weather we stayed indoors.
[ترجمه ترگمان]به خاطر هوای سرد و هوایی که در خانه می ماندیم
[ترجمه گوگل]به دلیل سردی هوا، ما در داخل خانه مانده ایم

14. It was the coldness of her manner that struck me.
[ترجمه ترگمان]رفتارش سرد و سرد بود
[ترجمه گوگل]این سردی شیوه اش بود که به من حمله کرد

15. She complained about the coldness of his hands.
[ترجمه ترگمان]از سردی دست هایش شکایت می کرد
[ترجمه گوگل]او درباره سردی دستش شکایت کرد


کلمات دیگر: