1. a mouth breather
تنفس کننده از دهان
2. Relax and take a breather whenever you feel that you need one.
[ترجمه ترگمان]آروم باش و یه نفسی عمیق بکش هروقت احساس می کنی به یکی نیاز داری
[ترجمه گوگل]آرامش و نفس کشیدن هر زمان که احساس می کنید که نیاز به یکی دارید
3. The weekend will give me a slight breather to finish this work in.
[ترجمه ترگمان]آخر این آخر هفته باید یه نفسی تازه کنم تا کارم رو تموم کنم
[ترجمه گوگل]آخر هفته برای من این کار را به پایان خواهد رساند
4. Let's have / take a breather for a few minutes.
[ترجمه ترگمان]بذار یه استراحتی بکنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید چند دقیقه طول بکشد
5. Tell me when you need a breather.
[ترجمه ترگمان] وقتی یه نفسی بکشی بهم بگو
[ترجمه گوگل]به من بگویید هنگامی که شما نیاز به نفس کشیدن
6. I must go out for a quick breather.
[ترجمه ترگمان]باید یک نفسی تازه کنم
[ترجمه گوگل]من باید برای نفس کشیدن بیرون بیایم
7. When the last Demon's dead, take a breather before the celebrations start.
[ترجمه ترگمان]وقتی آخرین شیطان مرده، قبل از شروع جشن یک breather بردار
[ترجمه گوگل]هنگامی که آخرین کابوس شیطان، قبل از شروع جشن، نفس بکشید
8. Take your skis off and have a breather.
[ترجمه ترگمان] skis رو خاموش کن و یه نفسی بکشی
[ترجمه گوگل]اسکی خود را بیرون بیاورید و نفس بکشید
9. With publishers taking a slight breather after the Christmas rush, winter can be a slow season for books.
[ترجمه ترگمان]با گرفتن کمی breather پس از هجوم کریسمس، زمستان می تواند فصل کند کتاب باشد
[ترجمه گوگل]پس از عجله کریسمس، ناشران پس از فرسودگی کمی، زمستان می تواند فصل آهسته ای برای کتاب باشد
10. Main picture: The female takes a breather.
[ترجمه ترگمان]تصویر اصلی: ماده گرگ نما را می گیرد
[ترجمه گوگل]تصویر اصلی زن نفس گیر می گیرد
11. Oh, for a breather every few minutes, when the bell rings.
[ترجمه ترگمان]اوه، برای یک لحظه، هر چند دقیقه یک بار زنگ خورد
[ترجمه گوگل]اوه، هر چند دقیقه یک بار، وقتی حلقه زنگ میزند
12. A party of skylarks were taking a breather from their incessant high-rise singing to indulge in an early-morning splashing.
[ترجمه ترگمان]یک گروه از skylarks، یک نفسی تازه کردند و با صدای بلند شروع به خواندن ترانه ای کردند که صبح زود در حال پاشیدن روی آب بودند
[ترجمه گوگل]یک مهمانی از اسکیلارک ها از آواز بلند آویزان خود در حال غروب انداختن در یک پراکندگی صبح زود است
13. A prolonged breather, during which he took a bar of chocolate out of his pocket and unwrapped it in a leisurely way.
[ترجمه ترگمان]یک نفس طولانی و طولانی که یک بار شکلات از جیبش بیرون آورد و به آرامی آن را باز کرد
[ترجمه گوگل]یک نفس عمیق که در طی آن یک نوار شکلات را از جیبش بیرون آورد و آن را به شیوه ای آرام به نمایش گذاشت
14. Regroup and take a breather at midday.
[ترجمه ترگمان]فردا ظهر یک نفسی تازه کنیم
[ترجمه گوگل]بازنگری کنید و در ظهر یک نفس بکشید
15. In March, Northampton won a two-month breather from a winding-up order on more than £000 owed to a printing firm.
[ترجمه ترگمان]در ماه مارس، نورثمتن یک breather دو ماهه را از یک سفارش پر پیچ وخم به بیش از ۱۰۰۰ پوند به یک شرکت چاپ رساند
[ترجمه گوگل]در ماه مارس، Northampton موفق شد دو ماه طول کشید تا از شرط ضمانت بیش از � 000 به شرکت چاپی برسد