کلمه جو
صفحه اصلی

axle


معنی : میل، محور، میله، چرخ، چرخه، اسه، دنده، میله چرخ فرمان
معانی دیگر : میله ای که چرخ به دور آن می چرخد، آسه، وردنه، اشایه، اکسل

انگلیسی به فارسی

محور، محور چرخ


محور، چرخ، میله، آسه


محور، چرخ، میله، چرخه، اسه، دنده، میل، میله چرخ فرمان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a supporting bar or shaft on which, or by means of which, a wheel or wheels turn.

• shaft around which a wheel revolves
an axle is a rod connecting a pair of wheels on a car or other vehicle.

دیکشنری تخصصی

[خودرو] محور
[عمران و معماری] محور
[برق و الکترونیک] محور چرخ، میله
[مهندسی گاز] محور، چرخ
[نساجی] محور (ثابت ) - میله - اکسل
[ریاضیات] محور، محور چرخ، میله
[پلیمر] محور

مترادف و متضاد

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

محور (اسم)
shaft, arbor, axis, axle, pivot, axletree, gudgeon, joint pin, kingbolt

میله (اسم)
style, bar, beam, shaft, stalk, stem, probe, arbor, axis, axle, pivot, rod, spit, pintle, pillar, shank, scape, fust, tige, virgule

چرخ (اسم)
loop, rhomb, cycle, turn, axle, wheel, cart, flywheel, wimple, gyrostabilizer, kestrel, trindle, strophe, truckle

چرخه (اسم)
cycle, axle

اسه (اسم)
axle, gudgeon

دنده (اسم)
gear, axle, rib, costa, clobber

میله چرخ فرمان (اسم)
axle

shaft around which wheels rotate


Synonyms: arbor, axis, gudgeon, mandrel, pin, pivot, pole, rod, shaft, spindle, stalk, stem, support


جملات نمونه

1. axle pin
میل محور،سگدست

2. axle shaft
محور دیفرانسیل،(اتومبیل) میل پولس

3. axle suspension
اتصال محوری

4. shaft axle
میل پولوس

5. this axle transfers motion from the motor to the wheels
این محور،حرکت را از موتور به چرخ ها منتقل می کند.

6. to set a wheel on an axle
چرخ را بر محور نصب کردن

7. A wheel spins on an axle.
[ترجمه ترگمان]چرخ روی یک اکسل می چرخد
[ترجمه گوگل]یک چرخ بر روی محور چرخ می شود

8. The wheel rotates around an axle.
[ترجمه ترگمان]چرخ به دور یک محور می چرخد
[ترجمه گوگل]چرخ چرخش در اطراف محور

9. Thus a wheel revolves on its axle.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب یک چرخ به محور اکسل خود می چرخد
[ترجمه گوگل]بنابراین چرخ چرخش بر محور آن است

10. It had a spring suspension axle for which a fully automatic tracking axle system is also available.
[ترجمه ترگمان]این سیستم دارای یک محور تعلیق بهاره بود که یک سیستم خودکار ردیابی خودکار نیز در اختیار آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]این دارای یک محور عقب محور است که برای آن سیستم کاملا محرمانه ردیابی نیز موجود است

11. The wheelbarrow had been stuck, almost to the axle, but when it came free I toppled with it.
[ترجمه ترگمان]چرخ چرخ دستی تقریبا به اکسل فرورفته بود، اما وقتی آزاد شد با آن به زمین افتادم
[ترجمه گوگل]چرخ دستی چسبیده بود، تقریبا به محور، اما زمانی که آن را آزاد آمد من با آن سرنگون شد

12. The Albion axle production plant in Glasgow is to lose 67 jobs.
[ترجمه ترگمان]کارخانه تولید محور Albion در گلاسکو، ۶۷ شغل را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]کارخانه تولید محور آلبیون در گلاسکو، 67 کار را از دست می دهد

13. The axle had been hurled 575 feet by the blast and had crashed into a parked car.
[ترجمه ترگمان]این محور در اثر انفجار به ۵۷۵ متر پرتاب شده بود و به یک خودروی پارک شده برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]این انفجار محور 575 فوت بود و به یک ماشین پارک شده سقوط کرد

14. Agents took the vehicle identification number from the axle and within hours traced the truck to the Ryder rental firm.
[ترجمه ترگمان]ماموران شماره شناسایی خودرو را از اکسل گرفته و در عرض چند ساعت کامیون را به شرکت اجاره ریدر ردیابی کردند
[ترجمه گوگل]نمایندگان شماره شناسایی وسیله نقلیه را از محور گرفته و در عرض چند ساعت کامیون را به شرکت کرایه رایدر ردیابی می کند

15. Replace the front axle complete with a driven unit.
[ترجمه ترگمان]محور جلو را با یک واحد driven جایگزین کنید
[ترجمه گوگل]محور جلو را با یک واحد رانده شده جایگزین کنید

اصطلاحات

axle pin

میل محور، سگدست


axle shaft

محور دیفرانسیل، (اتومبیل) میل پولس


axle suspension

اتصال محوری


پیشنهاد کاربران

axle ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: محور
تعریف: میله یا سازه ای که چرخ های خودرو به دو سر آن نصب می شود


کلمات دیگر: