کلمه جو
صفحه اصلی

conjuncture


معنی : اتصال، اقتران
معانی دیگر : (نادر) جفت شدگی، اتحاد، همزمانی، با هم روی دادن، ملاقات تصادفی

انگلیسی به فارسی

اقتران، اتصال، ملاقات تصادفی


موقت، اقتران، اتصال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: conjunctural (adj.)
(1) تعریف: a combination of events or circumstances, esp. one producing a crisis.
مشابه: conjunction

(2) تعریف: an intersection or joining.
مشابه: junction, meeting

• coming together of circumstances or events, crisis

مترادف و متضاد

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

اقتران (اسم)
coincidence, conjunction, conjuncture

جملات نمونه

1. The conjuncture of these two relatively autonomous processes, it was argued, has been central to the development of sports medicine.
[ترجمه ترگمان]استدلال شده است که The این دو فرآیند نسبتا مستقل مرکزی برای توسعه پزشکی ورزشی بوده است
[ترجمه گوگل]بحث این دو فرایند نسبتا مستقل، استدلال شده است، در توسعه پزشکی ورزشی نقش مهمی ایفا کرده است

2. More emphasis should be placed on this conjuncture of forces than on the strike record.
[ترجمه ترگمان]تاکید بیشتری باید بر روی این conjuncture نیروها نسبت به سابقه حمله قرار داده شود
[ترجمه گوگل]تاکید بیشتر باید بر این تمرکز نیروها نسبت به رکورد اعتصاب قرار گیرد

3. Rhys Davids conjuncture, went on to say that it is not wise to attribute the formula of the Eightfold Path to the Buddha Himself in the absence of more convincing evidence.
[ترجمه ترگمان]Rhys Davids،، در ادامه گفت که عاقلانه نیست که فرمول مسیر eightfold را به خود بودا در غیاب شواهد قانع کننده نسبت دهیم
[ترجمه گوگل]ریس داویدز، در ادامه گفت که عاقلانه نیست که فرمول راه هشتگانه برای خود بودا را در غیاب شواهد قانع کننده تلقی کنیم

4. At this conjuncture in our nation's affairs, we need firm leadership.
[ترجمه ترگمان]در این conjuncture در کشور ما، ما به رهبری محکم نیاز داریم
[ترجمه گوگل]در این اوضاع و احوال در امور کشور ما، ما نیاز به رهبری شرکت

5. Therefore, the conjuncture of ground and underground become the main character of spatial conversion.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، the زمین و زمین به ویژگی اصلی تبدیل فضایی تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، پیوستگی زمین و زیر زمین به شخصیت اصلی تبدیل فضایی تبدیل شده است

6. The Keweenawan Rift is located at the triple conjuncture of three blocks and there were discontinuous boundaries of lithospheres.
[ترجمه ترگمان]ریفت والی، در سه بلوک سه بلوک قرار گرفته است و مرزه ای ناپیوسته of وجود دارد
[ترجمه گوگل]کایتینووان ریفت در مراحل سه گانه سه بلوک واقع شده و مرزهای متقاطع لیتوسرها وجود دارد

7. What is it behind conjuncture?For optimistical people, it is a favourable turn.
[ترجمه ترگمان]چه چیزی پشت این conjuncture؟ برای مردم optimistical، نوبت خوبی است
[ترجمه گوگل]چه چیزی پشت سر هم است؟ برای مردم خوش بینانه، این یک نوبت مطلوب است

8. Since the public conjuncture by the "SARS "in China in 200 the management of urban security and the construction of emergency mechanism were placed on the important agenda.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که the عمومی توسط \"سارس\" در چین در ۲۰۰ مورد از مدیریت امنیت شهری و ساختار مکانیسم اضطراری در دستور کار مهم قرار داده شده است
[ترجمه گوگل]از آنجاییکه بحران عمومی توسط 'سارس' در چین در سال 200، مدیریت امنیت شهری و ایجاد مکانیزم اضطراری در دستور کار مهم قرار گرفت

9. The conjuncture of the Chinese martial arts' culture is coming into being with the tendency of pricking up.
[ترجمه ترگمان]ظهور فرهنگ هنرهای رزمی چینی با گرایش به آزار و اذیت مواجه می شود
[ترجمه گوگل]کنجکاوی فرهنگ هنرهای رزمی چینی با تمایل به انحطاط میافتد

10. This dialectic is convergent and attains the conjuncture defined as absolute knowledge.
[ترجمه ترگمان]این استدلال همگرا است و the که به عنوان دانش مطلق تعریف می شود را کسب می کند
[ترجمه گوگل]این دیالکتیک همگرایی است و به صورت مداوم به عنوان دانش مطلق تعریف می شود

11. The same theory may take on quite different political, moral and even existential meanings according to particular circumstances of context and conjuncture.
[ترجمه ترگمان]همان نظریه ممکن است معانی سیاسی، اخلاقی و حتی وجودی را با توجه به شرایط خاص بافتی و conjuncture در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]همان نظریه ممکن است بر اساس شرایط خاصی از زمینه و کنجکاوی، کاملا معنادار سیاسی، اخلاقی و حتی حسی وجود داشته باشد

12. These were themselves deeply implicated in the political and intellectual struggles of the conjuncture before the First War.
[ترجمه ترگمان]اینها خود به شدت درگیر مبارزات سیاسی و فکری the قبل از جنگ اول بودند
[ترجمه گوگل]اینها خودشان عمیقا در مبارزات سیاسی و فکری کنوانسیون قبل از جنگ اول دخیل بودند

13. Are we able to test claims, for example, about the way the state mediates between classes in a particular conjuncture?
[ترجمه ترگمان]آیا ما قادر به آزمایش ادعاها هستیم، به عنوان مثال، در مورد شیوه ای که دولت در بین کلاس ها به طور خاص میانجی گری می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا ما می توانیم به عنوان مثال در مورد ادعاهای ادعا، در مورد نحوه مداخله در میان طبقات در یک دوره خاص، توانایی داشته باشیم؟

14. Science in this sense came to stand as a meta-discourse, framed by the broader contours of the conjuncture.
[ترجمه ترگمان]علم به این مفهوم، به عنوان یک فرا -، که در قاب گسترده تری از conjuncture قاب گرفته شده بود، به وجود آمد
[ترجمه گوگل]علم به این معنا به عنوان یک گفتمان متاعلامی مطرح شد، که توسط خطوط وسیع تر کنوانسیون طراحی شده است

پیشنهاد کاربران

عوامل بحران ساز


کلمات دیگر: