کلمه جو
صفحه اصلی

contemporaneous


معنی : هم زمان، معاصر، مقارن، هم عصر
معانی دیگر : (در مورد رویدادها) همزمان

انگلیسی به فارسی

(درمورد رویدادها) هم‌زمان، مقارن، هم‌عصر، معاصر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: contemporaneously (adv.), contemporaneousness (n.)
• : تعریف: starting, existing, or occurring at the same, or roughly the same, time.
مشابه: contemporary

- Spain's discovery of the New World and its expulsion of the Jews from Spain were contemporaneous events.
[ترجمه ترگمان] کشف اسپانیا در دنیای جدید و اخراج یهودیان از اسپانیا رویداده ای همزمان بود
[ترجمه گوگل] کشف اسپانیا از دنیای جدید و خروج آن از یهودیان اسپانیا، حوادث مشابه بود
- The reign of Elizabeth I of England was contemporaneous with the reign of Ivan the Terrible of Russia.
[ترجمه ترگمان] سلطنت الیزابت اول پادشاه انگلستان با دوران ایوان مخوف روسیه مصادف شد
[ترجمه گوگل] سلطنت الیزابت اول از انگلستان همزمان با سلطنت ایوان وحشتناک روسیه بود

• occurring at same time
if two things are contemporaneous, they happen or exist during the same period of time; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] هم زمان تشکیل شده یا موجود در یک زمان. به جریان های گدازه ای گویند که در یک واحد زمان چینه شناسی منفرد بصورت میان لایه ای قرار گرفته اند و معمولاً به هر جلوه (ویژگی) یا رخساره ای که در حین تشکیل سنگهای در بر گیرنده بوجود آمده اند، گویند.

مترادف و متضاد

هم زمان (صفت)
concurrent, simultaneous, synchronous, contemporary, contemporaneous, synchronic, isochronous, isochronal

معاصر (صفت)
current, contemporary, contemporaneous

مقارن (صفت)
related, simultaneous, contemporaneous

هم عصر (صفت)
contemporaneous

جملات نمونه

1. contemporaneous events
رویدادهای همزمان

2. How do we know that the signature is contemporaneous with the document?
[ترجمه ترگمان]ما چگونه می دانیم که امضا همزمان با این سند است؟
[ترجمه گوگل]چگونه می دانیم که امضا با سند هماهنگ است؟

3. The two events were more or less contemporaneous, with only months between them.
[ترجمه ترگمان]این دو رویداد همزمان و یا کم تر بود و تنها چند ماه میانشان بود
[ترجمه گوگل]این دو رویداد بیشتر یا کمتر همزمان بودند، و فقط ماه ها بین آنها بود

4. Built in the 13th century, the chapels are contemporaneous with many of the great Gothic cathedrals.
[ترجمه ترگمان]the که در قرن سیزدهم ساخته شده اند همزمان با بسیاری از کلیساهای جامع گوتیکی بزرگ شده اند
[ترجمه گوگل]کلیساهای ساخته شده در قرن سیزدهم با بسیاری از کاخ های بزرگ گوتیک همتراز هستند

5. These were approximately contemporaneous invasions; and the legends celebrating their victories were developed simultaneously too.
[ترجمه ترگمان]این حملات تقریبا همزمان بودند؛ و افسانه های جشن گرفتن پیروزی های آن ها نیز به طور همزمان توسعه یافتند
[ترجمه گوگل]این تقابلات تقریبا همزمان بود؛ و افسانه هایی که پیروزی های آنها را جشن گرفتند هم همزمان به وجود آمدند

6. The basin formation was associated with contemporaneous acid volcanism.
[ترجمه ترگمان]تشکیل حوضچه با volcanism اسیدی همزمان مرتبط بود
[ترجمه گوگل]تشکیل حوضه با آتش سوزی اسید معکوس همراه بود

7. The controversy ran contemporaneous with a delicate question of authority.
[ترجمه ترگمان]این بحث همزمان با یک سوال زیرکانه مطرح شد
[ترجمه گوگل]بحث و گفتگو همزمان با یک سوال ظریف از قدرت بود

8. The bones are contemporaneous with some of the earliest human fossils.
[ترجمه ترگمان]استخوان ها همزمان با برخی از اولین فسیل ها انسان هستند
[ترجمه گوگل]استخوان ها با برخی از فسیل های اولیه انسان هم ترازی دارند

9. Vertical dashed lines enclose periods of contemporaneous high lake levels and elevated geothermal activity on rift volcanoes.
[ترجمه ترگمان]خطوط پررنگ عمودی دوره های سطح بالای دریاچه همزمان را محصور کرده و فعالیت زمین گرمایی را بر روی آتش فشان شکاف بالا قرار داده اند
[ترجمه گوگل]خطوط خطی عمودی شامل دوره هایی از سطوح بالای دریاچه ای بالا و فعالیت های زمین گرمایی بالا در آتشفشان های رفته است

10. Libraries were given a contemporaneous warning.
[ترجمه ترگمان]به کتابخانه ها هشدار همزمان داده شد
[ترجمه گوگل]کتابخانه ها یک هشدار همزمان دریافت کردند

11. A rise in interest rates is often contemporaneous with an increase in inflation.
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ سود اغلب همزمان با افزایش تورم است
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره اغلب همزمان با افزایش تورم است

12. The ET Leader shall keep a contemporaneous log-book of each and every instance or circumstance or change of circumstances, which may affect the compliance with the requirements of this Permit.
[ترجمه ترگمان]رهبر شرقی باید یک ثبت همزمان از هر یک از هر یک یا شرایط یا شرایط یا تغییر شرایط، که ممکن است بر انطباق با الزامات این اجازه تاثیر بگذارد را حفظ کند
[ترجمه گوگل]ET Leader بایستی یک کتاب ضبط همزمان هر و هر نمونه یا شرایط یا تغییر شرایط، که ممکن است بر انطباق با الزامات این مجوز تأثیر بگذارد

13. Contemporaneous Documents: Contemporaneous documents are used to record the existing transfer pricing policy and can also be sued to determine whether it complies with the arm's length principle.
[ترجمه ترگمان]اسناد Contemporaneous: اسناد Contemporaneous برای ثبت سیاست قیمت گذاری فعلی مورد استفاده قرار می گیرند و همچنین می توانند برای تعیین اینکه آیا این قانون با اصل طول بازو مطابقت دارد یا خیر مورد شکایت قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]اسناد کنونی اسناد کنونی برای ضبط سیاست قیمت گذاری انتقال موجود استفاده می شود و همچنین می تواند مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود که آیا آن را با اصل طول بازو مطابقت می دهد

14. The collapse of the company was contemporaneous with the death of the owner.
[ترجمه ترگمان]سقوط این شرکت همزمان با مرگ صاحب آن بود
[ترجمه گوگل]سقوط این شرکت همزمان با مرگ مالک بود

15. Their disappearance or appearance is not everywhere strictly contemporaneous.
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن یا ظهور آن ها در همه جا وجود ندارد
[ترجمه گوگل]ناپدید شدن و یا ظهور آنها در همه جا به اندازه کافی همزمان نیست

contemporaneous events

رویدادهای هم‌زمان


The bones are contemporaneous with some of the earliest fossils.

این استخوان‌ها با بعضی از فسیل‌های اولیه هم‌عصر هستند.



کلمات دیگر: