کلمه جو
صفحه اصلی

primitivism


معنی : توحش، بدویت، اتکا به مبادی اولیه
معانی دیگر : ویژگی های هنر انسان های کهن، نخستینی هنر

انگلیسی به فارسی

توحش، بدویت، اتکا به مبادی اولیه


ابتکاری، توحش، بدویت، اتکا به مبادی اولیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: primitivistic (adj.), primitivist (n.)
(1) تعریف: belief in the superiority of early or primitive civilizations over contemporary ones.

(2) تعریف: a style of art produced in primitive cultures or like that produced in primitive cultures or by untrained artists.

• antiquity, oldness; crudeness, simpleness; state of being uncivilized

مترادف و متضاد

توحش (اسم)
ferity, primitivism

بدویت (اسم)
primitivism

اتکا به مبادی اولیه (اسم)
primitivism

جملات نمونه

1. Primitivism To look at the mystery of cave art means first of all to look at our own prejudices.
[ترجمه ترگمان]برای نگاه کردن به اسرار آمیز غار، یعنی اول از همه باید به خرافات خودمان نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]اولویت گرائی برای نگاه کردن به رمز و راز هنر غار به این معنا است که اول از همه باید به تعصبات خود نگاه کنیم

2. Yet, as much as reversion to primitivism, so settling back into childhood enjoyment and innocence was undesirable to Eliot.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به همان اندازه که به primitivism فکر می کردم، پس از برگشتن به دوران کودکی و معصومیت از الیوت خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که بازگشت به ابتکاریسم بود، لذت بردن از لذت و بی عدالتی در دوران کودکی برای الیوت نامطلوب بود

3. The conflict between primitivism and anti - primitivism forms the contrary leading attitudes.
[ترجمه ترگمان]تعارض بین primitivism و ضد primitivism تضاد با نگرش های رهبری را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]درگیری بین اولیوییتیسم و ​​ضدپیتیویسم، بر خلاف نگرش های پیشرو شکل می گیرد

4. There's a great deal of primitivism in the large pieces of paper torn, ripped, cut and assembled, covering the bodies, writing with big brushes and bold black ink.
[ترجمه ترگمان]تکه های بزرگی از تکه های کاغذ پاره شده اند، تکه تکه شده، تکه تکه شده و جمع شده اند، اجساد را پوشش می دهند، با برس بزرگ و جوهر سیاه بزرگ در حال نوشتن هستند
[ترجمه گوگل]مقادیر زیادی از ابتداییات در قطعات بزرگ کاغذ پاره پاره، پاره پاره، برش و مونتاژ وجود دارد، پوشش بدن، نوشتن با برس بزرگ و جوهر سیاه و سفید سیاه و سفید وجود دارد

5. All these show Hezhe minority's characteristics of primitivism, blend and gradual change in their ethical and moral concept.
[ترجمه ترگمان]همه اینها ویژگی های اقلیت Hezhe از primitivism، ترکیب و تغییر تدریجی در مفهوم اخلاقی و اخلاقی خود را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]همه اینها ویژگیهای اقلیت هژدهایی را از ابتدایی، تغییر و تدریجی در مفهوم اخلاقی و اخلاقی خود نشان می دهد

6. His distrust of cities carries an odor of primitivism.
[ترجمه ترگمان]عدم اعتماد او نسبت به شهرها بوی primitivism دارد
[ترجمه گوگل]بی اعتمادی او به شهرها، بو را از ابتدایی گرایی گذراند

7. The pursuit of primitivism can be seen throughout D.
[ترجمه ترگمان]تعقیب of را می توان در تمام D مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]پیگیری ابتدایی گرایی را می توان در سراسر D مشاهده کرد

8. The Primitivism is the exceptional one; its central principal is influential to other painting schools from Post- Impressionism, Fauvism to Cubism.
[ترجمه ترگمان]The یکی از نمونه های استثنایی است؛ مدیر مرکز آن برای دیگر مکاتب نقاشی از Post، Fauvism تا Cubism تاثیرگذار است
[ترجمه گوگل]Primitivism استثنایی است؛ مدیر اصلی آن به مدارس نقاشی دیگر از پس از امپرسیونیسم، فوویسم تا کوبیزم نفوذ دارد

9. There is some kind of latent primitivism in poetic thinking, Richards That's what he means by "fiction" or "pseudo-statement. "
[ترجمه ترگمان]نوعی ابهام نهفته در تفکر شاعرانه وجود دارد و این چیزی است که او به وسیله \"داستان\" یا \"کاذب\" بیان می کند
[ترجمه گوگل]در مورد تفکر شاعر نوعی ابتکارگرایی پنهان وجود دارد ریچاردز این چیزی است که او به معنای 'داستان' یا 'شبه بیان' می گوید '

10. The career of Noyes had shown how some people blended futurism with primitivism.
[ترجمه ترگمان]شهرت نویز، نشان داده بود که برخی از مردم در حال روشن کردن آینده خود با primitivism هستند
[ترجمه گوگل]شغل Noyes نشان داده است که چگونه برخی افراد آینده گرایی را با ابتدایی گرایی ترکیب می کنند

11. Criticizing the modem civilization with primitiveness is the main feature of the primitivism literature.
[ترجمه ترگمان]انتقاد از تمدن مدرن با primitiveness ویژگی اصلی ادبیات primitivism است
[ترجمه گوگل]تمایز تمدن مودم با ابتدایی، ویژگی اصلی ادبیات اولیه ادبیات است

12. That may be the result of the interweaving of the ritual-orientation and carnival-orientation in primitivism.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است نتیجه برهم خوردن مراسم و جهت گیری در primitivism باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است در نتیجه تداخل در جهت گیری های آیینی و گرایش کارناوال در ابتدایی گرایی باشد

13. As the sole love poem in the Bible, the Canticles not only spreads around a bold and flowing love, but embodies the theme and connotation of rigid primitivism.
[ترجمه ترگمان]به عنوان تنها شعر عشق در کتاب مقدس، the نه تنها در اطراف یک عشق جسورانه و تند منتشر می شود، بلکه دربرگیرنده تم و معنای primitivism سفت و سخت است
[ترجمه گوگل]به عنوان تنها شعر عشق در کتاب مقدس، Canticles نه تنها گسترش در سراسر عشق جسورانه و جریان است، اما مفهوم موضوع و مفهوم primitivism سفت و سخت است

14. The famous series of "cut-outs" by Henri Matie are a good example of primitivism .
[ترجمه ترگمان]مجموعه معروف \"قطع\" توسط هنری matie نمونه خوبی از \"primitivism\" هستند
[ترجمه گوگل]سری معروف 'برش ها' توسط هنری ماتی یک نمونه خوب از ابتداییسم است


کلمات دیگر: