کلمه جو
صفحه اصلی

presidium


معنی : هیئت رئیسه
معانی دیگر : (در شوروی سابق و غیره) هیئت رییسه ی مجلس، در شوروی هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت

انگلیسی به فارسی

(در شوروی) هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت،هیئت رئیسه


رئیس جمهور، هيئت رئيسه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: presidia, presidiums
(1) تعریف: in certain Communist countries, any of various permanent administrative committees authorized to act for larger governmental bodies when the larger one is in recess.

(2) تعریف: (cap.) in the Soviet Union, the executive committee of the Communist party from 1952 to 1966.

• executive committee in socialist countries that acts of behalf of a legislative body that is not in session

مترادف و متضاد

هیئت رئیسه (اسم)
executive, presidium, praesidium

جملات نمونه

1. The presidium has decided to hold this evening's meeting elsewhere.
[ترجمه ترگمان]هیات رئیسه تصمیم گرفته است که این نشست را در جای دیگری برگزار کند
[ترجمه گوگل]این کمیته تصمیم به برگزاری این اجلاس در جاهای دیگر دارد

2. Then the congress elected its presidium.
[ترجمه ترگمان]سپس کنگره هیات رئیسه خود را انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]سپس کنگره رئیس جمهور خود را انتخاب کرد

3. A presidium led by a chairman replaced the central committee politburo and secretariat.
[ترجمه ترگمان]هیات رئیسه این کمیته به ریاست رئیس کمیته مرکزی politburo و دبیرخانه این کمیته را منصوب کرده است
[ترجمه گوگل]یک هیئت نمایندگی تحت رهبری یک کمیته مرکزی کمیته سیاسی و دبیرخانه را جایگزین کرد

4. As with the guberniia committees, the small Pomgol presidium conducted nearly all the business, and in considerable secrecy.
[ترجمه ترگمان]اما در مورد کمیته های guberniia، هیات رئیسه کوچک Pomgol تقریبا همه کارها را انجام داد و به طور قابل توجهی محرمانه عمل کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که در کمیته های گورنیائی، کمیته کوچک پمگل نیز تقریبا تمام مشاغل را در اختیار داشت و در قالب محرمانه قابل توجه بود

5. It elects a 15-member presidium, which in turn elects a Chairman who serves as State President for a five-year term.
[ترجمه ترگمان]این هیات یک هیات رئیسه ۱۵ نفره انتخاب می کند که به نوبه خود یک رئیس را انتخاب می کند که به عنوان رئیس جمهور کشور برای دوره پنج ساله خدمت می کند
[ترجمه گوگل]این یک نماینده 15 نفره را انتخاب می کند که به نوبه خود یک رئیس را انتخاب می کند که به مدت پنج سال به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده عمل می کند

6. The response of the Moscow city soviet presidium to Pugo's decree raised the prospect of rival police forces in the capital.
[ترجمه ترگمان]واکنش هیات رئیسه شهر مسکو به فرمان Pugo چشم انداز نیروهای پلیس رقیب در پایتخت را افزایش داد
[ترجمه گوگل]پاسخ رئیس جمهور شورای شهر مسکو به فرمان Pugo چشم انداز نیروهای پلیس رقیب را در پایتخت افزایش داد

7. The presidium would no longer have ex-officio members.
[ترجمه ترگمان]هیات رئیسه دیگر اعضای سابق خود را منصوب نمی کند
[ترجمه گوگل]هیئت رییسه دیگر اعضای ex-officio دیگر نخواهد بود

8. Include Communist representatives in the presidium of the People's Political Council.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان کمونیست در هیات رئیسه شورای سیاسی خلق را شامل می شوند
[ترجمه گوگل]نمایندگان کمونیست را در کمیته شورای سیاسی مردم قرار دهید

9. Congress presidium routine President Gu Xiulian presides over the opening ceremony.
[ترجمه ترگمان]presidium Xiulian، رئیس جمهور سابق کنگره، ریاست مراسم افتتاحیه را بر عهده دارد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور کنونی ریاست جمهوری کنگو، رئیس جمهور گزین، رئیس جمهور در مراسم افتتاحیه است

10. Via democratic election, the second session presidium of Shanghai FASCO Communist Youth League came into birth.
[ترجمه ترگمان]از طریق انتخابات دموکراتیک، دوره دوم هیات رئیسه اتحادیه جوانان کمونیست شانگهای به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]از طریق انتخابات دموکراتیک، جلسه دوم جلسه کمیته جوانان شانگهای FASCO به دنیا آمد

11. Article The Presidium shall preside over the sessions of the National People's Congress.
[ترجمه ترگمان]ماده اصلاحی باید ریاست جلسات کنگره خلق ملی را بر عهده داشته باشد
[ترجمه گوگل]ماده هیئت نمایندگی در جلسات کنگره ملی مردم برگزار می شود

12. The Presidium shall elect some of its members to rotate as executive chairmen of the sessions.
[ترجمه ترگمان]هیات رئیسه برخی از اعضای خود را برای چرخاندن روسای اجرایی نشست ها انتخاب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هیئت نمایندگی بعضی از اعضای آن را به عنوان رئیس اجرایی جلسات انتخاب می کند

13. My works in the presidium satisfied my vanity in a way, but it's very heavily.
[ترجمه ترگمان]کار من در the از غرور و غرور من ارضا شد، اما خیلی سنگین است
[ترجمه گوگل]آثار من در ریاست جمهوری، راه حلی من راضی می کند، اما این بسیار شدید است

14. The presidium consists of 148 delegates.
[ترجمه ترگمان]هیات نمایندگی متشکل از ۱۴۸ نماینده است
[ترجمه گوگل]هیئت نمایندگی شامل 148 نماینده است


کلمات دیگر: