کلمه جو
صفحه اصلی

conjoin


معنی : پیوستن، وصل کردن، قرین شدن
معانی دیگر : به هم وصل کردن، به هم بستن، هم پیوند کردن، متحد کردن یا شدن، توام کردن یا شدن، مقترن، همسر، زوج

انگلیسی به فارسی

پیوستن، وصل کردن، قرین شدن، مقترن، (حقوق) همسر، زوج


پیوستن، وصل کردن، قرین شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: conjoins, conjoining, conjoined
مشتقات: conjoinedly (adv.), conjoiner (n.)
• : تعریف: to combine for a common purpose.
مشابه: concur, unify, unite

- The two lawsuits were conjoined and brought to trial together.
[ترجمه ترگمان] دوتا دادگاه از هم جدا شده بودن و با هم به دادگاه کشیده شدن
[ترجمه گوگل] دو پرونده دعوا به هم پیوسته و محاکمه گردیدند

• unite, join; be united, confederate, merge

مترادف و متضاد

پیوستن (فعل)
adhere, adjoin, associate, annex, couple, attach, affix, sort, meet, join, ally, affiliate, connect, catenate, weld, cleave, cement, cling, conjoin, consociate

وصل کردن (فعل)
couple, connect, screw, yoke, conjoin

قرین شدن (فعل)
conjoin

جملات نمونه

1. America's rise in rates was conjoined with higher rates elsewhere.
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت ها در آمریکا با نرخ های بالاتر در جای دیگری به وجود آمد
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ آمریکا با نرخ بالاتر در جاهای دیگر هماهنگ بود

2. Where on this conjoined road of shared experiences did the Prime Minister go so badly wrong and become a Tory?
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در کجای این مسیر به اشتراک گذاشتن تجربیات مشترک، به این اندازه بد عمل کرده و به حزب محافظه کار تبدیل شده است؟
[ترجمه گوگل]کجای این جاده متصل شده از تجارب مشترک، نخست وزیر خیلی بد اشتباه کرد و تبدیل به یک توری شد؟

3. This was especially the case when pragmatism was conjoined to a legal positivist outlook.
[ترجمه ترگمان]این امر به خصوص زمانی بود که عملگرایی به دیدگاه positivist legal پیوند داده می شد
[ترجمه گوگل]این به ویژه موردی بود که پراگماتیسم به چشم انداز پوزیتیویستی قانونی متصل شد

4. The three are conjoined most deeply by the child first known as Little Panda, and then called Loyalty.
[ترجمه ترگمان]این سه به شدت توسط کودک اول به نام پاندا شناخته می شوند و سپس وفاداری نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]این سه فرزند عمدتا توسط فرزند اول شناخته شده به عنوان کوچک پاندا، و سپس وفاداری نامیده می شود

5. Third, his anxieties about homosexuality were conjoined with class antagonism.
[ترجمه ترگمان]سوم، نگرانی های او در مورد همجنس گرایی با خصومت طبقاتی درهم آمیخت
[ترجمه گوگل]سوم، نگرانی هایش در مورد همجنس گرایی با خصومت طبقاتی همراه بود

6. On November 30 - December Venus will conjoin Jupiter in a once - a - year event.
[ترجمه ترگمان]در ۳۰ نوامبر - دسامبر ونوس در یک رویداد یک ساله به مصاف مشتری خواهد رفت
[ترجمه گوگل]در 30 نوامبر - دسامبر، زهره به یک رویداد یک ساله تبدیل خواهد شد

7. That new moon will conjoin Neptune, the planet of the arts.
[ترجمه ترگمان]این ماه جدید نپتون را به سیاره هنر تبدیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این ماه جدید به نپتون، سیاره هنر متصل خواهد شد

8. This full moon will conjoin your ruler, Neptune, the planet that inspires a rich imagination.
[ترجمه ترگمان]این ماه کامل، فرمانروای شما، نپتون و سیاره شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل]این ماه پر از حاکم شما، نپتون، سیاره ای است که به یک تخیل غنی احاطه دارد

9. On December 3 Mercury will conjoin good fortune planet Jupiter, one of the most important aspects of 2008 for you.
[ترجمه ترگمان]در ۳ دسامبر عطارد به سیاره مشتری شانس خوبی می دهد، یکی از مهم ترین جنبه های سال ۲۰۰۸ برای شما
[ترجمه گوگل]در روز 3 دسامبر، جیوه یک سیاره خوشبختی مشترکی را که یکی از مهمترین جنبه های سال 2008 برای شماست، پیوند خواهد داد

10. After researching the conjoin styles of Main and Sub, I deduce them into 13 categories.
[ترجمه ترگمان]بعد از تحقیق در مورد سبک های conjoin اصلی و فرعی، آن ها را به ۱۳ دسته استنتاج می کنم
[ترجمه گوگل]پس از مطالعه سبک های متصل به Main و Sub، آنها را به 13 دسته تقسیم می کنم

11. Mars will conjoin that moon, so you seem anxious to make up your mind, but if so, don't rush the details.
[ترجمه ترگمان]مریخ آن ماه را به ما ارزانی خواهد کرد، بنابراین به نظر می رسد که مایل هستید ذهن خود را جمع و جور کنید، اما اگر این طور باشد، جزئیات را با عجله نکنید
[ترجمه گوگل]مریخ آن ماه را پیوند می دهد، بنابراین شما به نظر می رسد مضطرب به ذهن خود را تشکیل دهید، اما اگر چنین است، جزئیات را با عجله نیست

12. Venus will conjoin Mars - the most alluring aspect possible - as you get closer to month's end (to meet in early October). Your charm is on the rise, dear Scorpio!
[ترجمه ترگمان]ونوس (مریخ)- بهترین جنبه ممکن - را برای رسیدن به پایان ماه (برای ملاقات در اوایل ماه اکتبر)خواهد داشت عقرب عزیز، طلسم شما در حال ترقی است!
[ترجمه گوگل]زهره به مریخ - جالب ترین جنبه ممکن است - به عنوان نزدیک به پایان ماه (برای دیدار در اوایل ماه اکتبر) جذابیت شما در حال افزایش است، عزیز Scorpio!

13. Simultaneously, Venus will conjoin with Neptune, which is one of the most glamorous and romantic aspects possible.
[ترجمه ترگمان]هم زمان، ونوس با نپتون جدا خواهد شد، که یکی از زیباترین و romantic جنبه های ممکن است
[ترجمه گوگل]همزمان، زهره با نپتون پیوست، که یکی از جنبه های پر زرق و برق و عاشقانه است

14. The wisdom of the retired generals and backbench MPs conjoins.
[ترجمه ترگمان]حکمت ژنرال های بازنشسته و اعضای پارلمان از اعضای پارلمان استعفا داد
[ترجمه گوگل]حکمت ژنرال بازنشسته و نمایندگان پارلمان پشتبانی می کند

The belief in God is conjoined with a belief in afterlife.

اعتقاد به خدا با اعتقاد به عالم باقی توأم است.



کلمات دیگر: