کلمه جو
صفحه اصلی

sodality


معنی : همراهی، اتحاد، هم بستگی، دوستی، یگانگی
معانی دیگر : همدمی، یاری، یاوری، مصاحبت، انجمن

انگلیسی به فارسی

همراهی، دوستی، اتحاد، یگانگی، همبستگی


مجازات، اتحاد، دوستی، همراهی، یگانگی، هم بستگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: sodalities
(1) تعریف: an association or society, esp. a devotional or charitable association within the Roman Catholic Church.

(2) تعریف: fellowship, companionship, or comradeship.

• fellowship, fraternity; union, society

مترادف و متضاد

همراهی (اسم)
accompaniment, companionship, camaraderie, concomitance, sodality, send-off

اتحاد (اسم)
consolidation, sodality, accretion, alliance, union, solidarity, association, unison, incorporation, marriage, confederation, band, injunction, league, confederacy

همبستگی (اسم)
sodality, solidarity, cohesion, adhesion, correlation

دوستی (اسم)
sodality, friendship, fellowship, fraternity

یگانگی (اسم)
sodality, marriage, unity, unification, oneness, uniqueness

جملات نمونه

1. Afternoon:Joining the family sodality with local people.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر: پیوستن به اعضای خانواده با مردم محلی
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر پیوستن به مجازات خانواده با مردم محلی

2. Evening:Joining the family sodality with local people.
[ترجمه ترگمان]عصر: پیوستن به افراد خانواده با مردم محلی
[ترجمه گوگل]شب عروسی خانواده با مردم محلی

3. The main purpose of this sodality was to make the leaders know each other better by some communication and wonderful games.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این sodality این بود که رهبران با برخی از ارتباطات و بازی های عالی یکدیگر را بهتر بشناسند
[ترجمه گوگل]هدف اصلی این فحاشی این بود که رهبران یکدیگر را با برخی از ارتباطات و بازی های فوق العاده بهتر بدانند

4. The club will hold sodality every year and invite members for free.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه هر سال sodality را برگزار خواهد کرد و اعضا را به طور رایگان دعوت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]باشگاه هر ساله مجازات خواهد کرد و اعضای رایگان را دعوت می کند

5. The main purpose of this sodality was to make the leaders know each other better by some communion and wonderful games.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این sodality این بود که رهبران یکدیگر را با برخی از بازی های عجیب و غریب بهتر بشناسند
[ترجمه گوگل]هدف اصلی این قضیه این بود که رهبران یکدیگر را با همکاری و بازی های فوق العاده بهتر بدانند

6. Something going on: some sodality.
[ترجمه ترگمان] یه اتفاقی داره میفته یه سری sodality
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد بعضی چیزها وجود دارد

7. Conference: Supply the services and plan for conferences, including news express, fashions show, annual meeting, forum, and sodality and so on.
[ترجمه ترگمان]کنفرانس: تامین خدمات و برنامه کنفرانس ها، از جمله بیان اخبار، مدها، نشست سالانه، گردهمایی و غیره و غیره
[ترجمه گوگل]کنفرانس ارائه خدمات و برنامه ریزی برای کنفرانس ها، از جمله بیان اخبار، مد ها نشان می دهد، نشست سالانه، فروم و sodality و غیره

8. If the snow arrival is a windfall word, that New Year's day is one of our budget sodality for pleasure.
[ترجمه ترگمان]اگر آمدن برف یک واژه بادآورده باشد، آن روز سال نو یکی از sodality بودجه ما برای لذت است
[ترجمه گوگل]اگر ورود برف یک کلمه سرشار از انرژی است، آن روز سال نو یکی از اعمال بودجه ما برای لذت است

9. In the meantime she takes up other social positions like the vice president of Liaoning Overseas Friends Sodality .
[ترجمه ترگمان]در این میان او سایر موقعیت های اجتماعی مانند معاون رئیس of Liaoning Overseas را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]در عین حال او موقعیت های اجتماعی دیگر مانند معاون رئیس جمهور لیائونینگ Sodain دوستان خارج از کشور را به عهده دارد

10. On the eve of International Women's Day, there was a lecture on health joined hold by Shenzhen Women Federation and Women Sodality of Shenzhen DPF. About 40 disabled women present.
[ترجمه ترگمان]در آستانه روز جهانی زن، یک سخنرانی درباره سلامتی که توسط فدراسیون زنان Shenzhen برگزار شد و Women of از Shenzhen DPF برگزار شد در حدود ۴۰ زن معلول وجود دارند
[ترجمه گوگل]در آستانه روز جهانی زن، سخنرانی در مورد بهداشت و سلامت توسط فدراسیون زنان شنژن و زنان دادگستری شنژن DPF برگزار شد حدود 40 زن معلول وجود دارد

11. She is the member both of Beijing Artists Association and Beijing Female Artists Sodality, and the director of Beijing Fine Brushwork Color Painting Association.
[ترجمه ترگمان]او عضو انجمن هنرمندان پکن و Artists هنرمندان زن پکن و مدیر انجمن نقاشی رنگ brushwork پکن است
[ترجمه گوگل]او عضو هیئت مدیره هنرمندان پکن و مدافعان هنرمندان زن پکن و مدیر نقاشی رنگ نقاشی Fine Brushwork است

12. The essay discusses several forms of the west Fujian's Hakkas' action of making their clan more cog national, which include the guildhall, the countrymen organization and the sodality.
[ترجمه ترگمان]این مقاله چندین شکل از عمل Hakkas در غرب را مورد بحث و بررسی قرار می دهد که قبیله شان را به national ملی تبدیل می کند، که شامل the، سازمان هم وطنان و sodality است
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد اشکال مختلف اقدام هکا در غرب فوجیان بحث می کند که کلاه خود را ملی تر می کنند، که شامل گیلدا، سازمان همسریابی و زادگاه است

13. Hold annual venture model summit, innovation forum, New Year sodality, and attend business visit including overseas visit.
[ترجمه ترگمان]برگزاری نشست مدل سرمایه گذاری سالانه، گردهمایی نوآوری، سال نو sodality، و حضور در بازدید تجاری از جمله بازدید خارج از کشور
[ترجمه گوگل]برگزاری اجلاس مدل سالانه سرمایه گذاری، انجمن نوآوری، برگزاری سال نو، و شرکت در بازدید تجاری از جمله بازدید از خارج از کشور

14. At the moment she serves as a director in Shanghai Yichang Law office, also a syndic in Shanghai Women Lawyers sodality.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او به عنوان رئیس اداره قانون Yichang شانگهای، رئیس شهرداری در وکلای زنان شانگهای، خدمت می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او به عنوان مدیر در شانگهای Yichang قانون دفتر، و همچنین یک syndic در شانگهای زنان وکلا محسوب می شود


کلمات دیگر: