1. the sentiment of romantic love
احساس محبت عاشقانه
2. a rising sentiment for reducing the taxes
گرایش فزاینده برای کاهش مالیات ها
3. a birthday card usually has a sentiment like "happy birthday" on it
کارت زادروز معمولا حاوی چنین درودی است: "تولدت مبارک "
4. There's no room for sentiment in business.
[ترجمه ترگمان]هیچ جایی برای احساسات در کار نیست
[ترجمه گوگل]هیچ جایی برای احساسات در کسب و کار وجود ندارد
5. love is not only a sentiment but also an art.
[ترجمه ترگمان]عشق نه تنها یک احساس بلکه یک هنر نیز هست
[ترجمه گوگل]عشق نه تنها احساس، بلکه یک هنر است
6. This is a sentiment I wholeheartedly agree with.
[ترجمه ترگمان]این احساسی است که من با تمام وجودم با آن موافق هستم
[ترجمه گوگل]این یک احساس است که من با تمام وجود با آن موافقم
7. Nationalist sentiment has increased in the area since the bombing.
[ترجمه ترگمان]از زمان بمب گذاری، احساسات ملی گرایانه در این منطقه افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]از زمان بمباران، احساسات ملی گرایانه در منطقه افزایش یافته است
8. Public sentiment is against any change to the law.
[ترجمه ترگمان]احساسات عمومی مخالف هر گونه تغییر در قانون است
[ترجمه گوگل]احساسات عمومی علیه هر تغییری در قانون است
9. Love is not only a sentiment but also an art.
[ترجمه ترگمان]عشق نه تنها یک احساس بلکه یک هنر نیز هست
[ترجمه گوگل]عشق نه تنها احساس، بلکه یک هنر است
10. There is no room for sentiment in business.
[ترجمه ترگمان]در کسب وکار هیچ جایی برای احساسات وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ جایی برای احساسات در کسب و کار وجود ندارد
11. The film is flawed by slightly treacly sentiment.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با کمی احساسات متناقض معیوب است
[ترجمه گوگل]این فیلم با احساسات پراکنده کمی ناسازگار است
12. They were busy canvassing and drumming up sentiment against the new government.
[ترجمه ترگمان]آن ها مشغول مبارزه و مبارزه با احساسات علیه دولت جدید بودند
[ترجمه گوگل]آنها مشغول فریب دادن و تحریک احساسات علیه دولت جدید بودند
13. The Foreign Secretary echoed this sentiment.
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه این احساسات را منعکس کرد
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه این احساسات را تکرار کرد
14. I heartily subscribe to that sentiment.
[ترجمه ترگمان]از صمیم قلب این احساس را دارم
[ترجمه گوگل]من به شدت به این احساسات مشترک هستم
15. There was no fatherly affection, no display of sentiment.
[ترجمه ترگمان]هیچ محبت پدرانه یا ابراز احساسات در کار نبود
[ترجمه گوگل]احساسات پدرانه ای وجود نداشت