کلمه جو
صفحه اصلی

bowls


معنی : مسابقه وجشن بازی بولینگ
معانی دیگر : بولینگ روی چمن (lawn bowling هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

بولینگ روی چمن (lawn bowling هم می‌گویند)


کاسه، مسابقه وجشن بازی بولینگ


انگلیسی به انگلیسی

• bowling game played on lawn

اسم ( noun )
• : تعریف: see lawn bowling.

مترادف و متضاد

مسابقه وجشن بازی بولینگ (اسم)
bowling, bowls

جملات نمونه

1. five bowls of soup
پنج کاسه (پر از) سوپ

2. She scooped ice cream into their bowls.
[ترجمه ترگمان]بستنی را در کاسه ها نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او بستنی را به داخل کاسه اش داد

3. He collected coloured enamel bowls from Yugoslavia.
[ترجمه ترگمان]چند کاسه لعابی از enamel را از یوگوسلاوی جمع کرد
[ترجمه گوگل]او کاسه های مینای دندان را از یوگسلاوی جمع آوری کرد

4. They go in for tennis and bowls.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای تنیس و کاسه دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]آنها برای تنیس و کاسه ها می روند

5. Barry held the bowls while Liz ladled soup into them.
[ترجمه ترگمان]بری کاسه را نگه داشت در حالی که لیز سوپ را به آن ها می داد
[ترجمه گوگل]بری کاسه را برگزار کرد در حالی که لیز سوپ را به آنها ریخت

6. Children clutching empty bowls form a line.
[ترجمه ترگمان]بچه ها کاسه خالی را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]کاسه های خالی کلاچ ها را یک خط تشکیل می دهند

7. There must be many vases, bowls or bottles sitting unrecognised in people's homes.
[ترجمه ترگمان]باید گلدان، کاسه یا بطری وجود داشته باشد که در خانه های مردم به رسمیت شناخته نشده باشند
[ترجمه گوگل]باید گلدان ها، کاسه ها یا بطری های زیادی در خانه های مردم نشخوار نشود

8. Bowls is one of the most popular sports in Britain.
[ترجمه ترگمان]کاسه ها یکی از پرطرفدارترین ورزش ها در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]کاسه یکی از محبوب ترین ورزش ها در بریتانیا است

9. Spoon the mixture carefully into the bowls.
[ترجمه ترگمان]مخلوط را با دقت توی کاسه بریزید
[ترجمه گوگل]قاشق مخلوط را به دقت در کاسه قرار دهید

10. Cheap plastic bowls and buckets flood ( into ) the market.
[ترجمه ترگمان]ظرف های پلاستیکی ارزان قیمت و سیل سطل ها (به داخل)بازار
[ترجمه گوگل]کاسه پلاستیکی و سطل سیل (به) بازار

11. He ladled out three bowls of soup.
[ترجمه ترگمان]او سه کاسه سوپ را بیرون ریخت
[ترجمه گوگل]او سه کاسه سوپ را ریخت

12. He finished off two bowls of noodles in no time.
[ترجمه ترگمان]او در آن زمان دو کاسه ماکارونی را تمام کرد
[ترجمه گوگل]او هیچ زمانی از دو کاسه رشته فرنی نکرد

13. He finished off two bowls of chicken noodles soup in no time.
[ترجمه ترگمان]اون دوتا کاسه سوپ جوجه رو بدون هیچ وقت تموم کرد
[ترجمه گوگل]او هیچ زمانی از دو کاسه سوپ رشته فرنی مرغ نبرد

14. The plates and bowls have a gilt edge.
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها و کاسه ها قسمت طلایی دارند
[ترجمه گوگل]صفحات و کاسه ها دارای لبه خاردار هستند

پیشنهاد کاربران

کاسه

در بعضی جاها معنی کاسه ودر بعضی جاها معنی توپ بولینگ میدهد

bowls ( ورزش )
واژه مصوب: گوی‏بازی
تعریف: نوعی بازی بین دو نفر که در زمین مسطح انجام می‏شود و دو شرکت‏کننده سعی می‏کنند با غلتاندن توپی بزرگ آن را تا حد امکان به یک توپ کوچک نزدیک کنند


کلمات دیگر: