کلمه جو
صفحه اصلی

slept


زمان گذشته و اسم مفعول: sleep، گذشته وقسمت سوم peels

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Sleep


قسمت سوم فعل Sleep


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of sleep.

• slept is the past tense and past participle of sleep.

Infinitive: sleep, Past Participle: slept


جملات نمونه

1. "you slept little last night and worked hard today; therefore, you are tired" is a priori reasoning
استدلال ((تو دیشب کم خوابیدی و امروز خیلی کار کردی،بنابراین خسته هستی)) یک استدلال علت به معلول است.

2. he slept in the outward room
او در اتاق بیرونی خوابید.

3. he slept on the floor
او روی کف اتاق خوابید.

4. i slept for eight hours
هشت ساعت خوابیدم.

5. i slept some
کمی خوابیدم.

6. i slept until ten a. m.
تا ساعت ده بامداد خوابیدم.

7. parviz slept straddling in bed
پرویز با لنگ های باز در بستر خوابیده بود.

8. she slept the whole time
تمام مدت خوابید.

9. afterwards we slept
سپس خوابیدیم.

10. jim finally slept with nancy
بالاخره جیم با نانسی جماع کرد.

11. after lunch, he slept
پس از نهار خوابید.

12. he had not slept that night, nevertheless he was alert and energetic the next day
او آن شب نخوابیده بود بااین حال فردای آن شب هشیار و پویا بود.

13. i ate and then slept
غذا خوردم و بعد خوابیدم.

14. we dined while the baby slept
در مدتی که کودک خواب بود شام خوردیم.

15. after checking into the room, i slept for some two hours
پس از ورود به اتاق (هتل) دو ساعتی خوابیدم.

16. The child slept soundly in her cradle.
[ترجمه ترگمان]بچه در گهواره به خواب عمیقی فرو رفت
[ترجمه گوگل]کودک به طور مرتب در گهواره اش خوابید

17. After answering my questions, he slept on.
[ترجمه ترگمان]بعد از جواب دادن به سوال های من، به خواب رفت
[ترجمه گوگل]پس از پاسخ به سوالات من، او خوابید

18. Aubrey had slept little and that always made him peevish.
[ترجمه ترگمان]Aubrey اندکی خوابیده بود و همیشه او را عصبانی می کرد
[ترجمه گوگل]ابری کمی خواب داشت و همیشه او را می کشید

19. I changed the bedclothes after I had slept in them for a week.
[ترجمه ترگمان]من ملافه را پس از اینکه یک هفته در آن ها خوابیده بودم عوض کردم
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه من در هفته ای یک بار خوابیدم، لباس تخت خواب را تغییر دادم

20. Each passenger slept on the berth allotted to him.
[ترجمه ترگمان]هر مسافر روی تخت نزدیک او خوابیده بود
[ترجمه گوگل]هر مسافر در ساحل خوابید تا به او اختصاص یابد

پیشنهاد کاربران

زمان گذشته و مضارع " خواب ".

گذشته کلمه sleep =خوابیده بود

Last night I slept quite as if Mousa had slept with me all night.
دیشب یجوری خوابیدم انگار تمام شب را موسی در کنارم خوابیده بود


کلمات دیگر: