کلمه جو
صفحه اصلی

overprotective

انگلیسی به فارسی

overprotective


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of protective.

• overly protective, protective beyond normal standards

جملات نمونه

1. The children of overprotective parents are sometimes rather neurotic.
[ترجمه Nazi] فرزندانی که بیش از حد مورد حمایت والدین قرار میگیرند گاهی اوقات بیشتر عصبی و رنجور دیده میشوند.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که از والدین مراقبت می کنند گاهی کمی عصبی و عصبی هستند
[ترجمه گوگل]فرزندان والدین بیش از اندازه والدین گاهی اوقات روان شناختی هستند

2. People may roll their eyes and talk about overprotective, interfering grandmothers.
[ترجمه ترگمان]افراد ممکن است چشم هایشان را چرخ دهند و در مورد وسواس، grandmothers مزاحم صحبت کنند
[ترجمه گوگل]مردم ممکن است چشمان خود را باز کنند و در مورد مادربزرگهای پر سر و صدایی دخالت کنند

3. Their mother suffocated them with overprotective love.
[ترجمه ترگمان]مادرشان آن ها را با عشق overprotective خفه می کرد
[ترجمه گوگل]مادرشان آنها را با عشق بیش از حد محافظت می کرد

4. My wife says I'm being overprotective, and that our daughter has grown into a responsible young woman.
[ترجمه ترگمان]زنم می گوید که من خیلی overprotective و دختر ما با یک زن جوان مسئول شده است
[ترجمه گوگل]همسر من می گوید من بیش از حد محافظ هستم و دختر ما به یک زن جوان مسئول تبدیل شده است

5. I am not an overprotective fan.
[ترجمه ترگمان]من طرفدار overprotective نیستم
[ترجمه گوگل]من یک طرفدار فوق العاده نیستم

6. Overprotective parents may bombard their young children with messages that reinforce their lack of mastery.
[ترجمه ترگمان]والدین overprotective ممکن است کودکان خردسال خود را با پیام هایی که عدم تسلط آن ها را تقویت می کند بمباران کنند
[ترجمه گوگل]والدین بیش از حد محافظ ممکن است فرزندان جوان خود را با پیام هایی که فقدان تسلط آنها را تقویت می کنند، بمباران کند

7. Like any traditional Cuban mother, my mum was overprotective.
[ترجمه ترگمان]مثل هر مادر کوبایی سنتی مامان من خیلی وسواس داشت
[ترجمه گوگل]مثل هر مادر سنتی کوبایی، مادر من بیش از حد محافظ بود

8. Is a Big Brother overprotective meltdown?
[ترجمه ترگمان]این یک انفجار بزرگ برای ناظر کبیر است؟
[ترجمه گوگل]آیا یک برادر بزرگ از بین رفته است؟

9. A child growing under overprotective parents faces severe detachment problems as an adult.
[ترجمه ترگمان]کودکی که در مراقبت از والدین در حال رشد است، به عنوان یک فرد بالغ با مشکلات تفکیک شدید مواجه است
[ترجمه گوگل]یک کودک که در حال رشد در والدین بیش از حد محافظت می شود، به عنوان یک بزرگسال در معرض مشکلات جدی جدی قرار می گیرد

10. We call this type of parent the " overprotective" type.
[ترجمه ترگمان]ما این نوع والد را از نوع \"مراقبت\" می نامیم
[ترجمه گوگل]ما این نوع از والدین را نوع 'overprotective' می نامیم

11. In the beginning of Eclipse, he's too overprotective.
[ترجمه ترگمان]در آغاز of، اون خیلی وسواس داره
[ترجمه گوگل]در ابتدای Eclipse، او بیش از حد محافظ است

12. Overprotective parents raise fearful kids: PT Staff, "Parenting Style May Foster Anxiety" Psychology Today, Sep/Oct 200
[ترجمه ترگمان]والدین overprotective کودکان وحشت زده را پرورش می دهند: کارکنان مالیات آلودگی، \"سبک تربیت کودک\"، \"روانشناسی امروز، سپتامبر \/ اکتبر ۲۰۰\"
[ترجمه گوگل]والدین بیش از حد محافظت می کنند بچه های ترسناک PT Staff، 'Parenting Style May Foster Anxiety' روانشناسی امروز، سپتامبر / اکتبر 200

13. By limiting your level of achievement to just Goal setting you are turning your subconscious into an "overprotective parent".
[ترجمه ترگمان]با محدود کردن سطح موفقیت خود به هدف تنها تعیین هدف، ناخودآگاه خود را به \"پدر و مادر\" تبدیل می کنید
[ترجمه گوگل]با محدود کردن سطح موفقیت شما به تنظیمات فقط هدف شما ناخودآگاه خود را به یک والد بیش از حد محافظ تبدیل می کنید

14. Today, I found out that my overprotective parents hired a private investigator a month ago, who since then has been watching my perfectly normal boyfriend, in case he "tries to rape or kill" me.
[ترجمه ترگمان]امروز، من فهمیدم که والدین من یک ماه پیش یک بازرس خصوصی را استخدام کردند، که از آن زمان به دوست پسر بسیار عادی من نگاه می کرد، در صورتی که او سعی در تجاوز یا کشتن من داشت
[ترجمه گوگل]امروز، متوجه شدم که پدر و مادرم بیش از اندازه مراقب من یک ماه پیش یک محقق خصوصی را استخدام کرده بودند، که از آن زمان به دنبال دوست پسر کاملا طبیعی خود بودم، در صورتی که او سعی در تجاوز یا کشتن من داشته باشد

15. You can be so overprotective that you do not release your kids emotionally, or maybe even physically, to do what God wants them to.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید در مورد اینکه کودکان خود را از نظر عاطفی رها نکنید و یا حتی از نظر فیزیکی، کاری را که خدا می خواهد انجام ندهید
[ترجمه گوگل]شما می توانید بیش از حد محافظت کنید که شما بچه های خود را از نظر احساسی و یا حتی فیزیکی از دست ندهید تا آنچه را که خدا آنها را می خواهد انجام دهد

پیشنهاد کاربران

بیش از حد مراقب

Having a tendency for protect you

نگهبان و یا بادیگارد و درکل کسی که از تو محافظت میکند

بیش از حد حس محافظت داشتن در قبل کسی

حمایتی که به قدری شدید و زیاد است که حالت بیمارگونه دارد

حمایت بیش از حد

حس مالکیت داشتن

خیلی محافظه کار

غیرتی

والدینی که برای فرزنداشان نگران اند وبسیار به آنها رسیدگی میکنند.

حمایت بیشینه

بیش از حد نگران

محافظت
بشکل افراطی محافظت کردن

افراطی مراقبت کردن

آدم محافظه کار

بیش از حد متعصب ( متعصب غیر منطقی )

خیلی مواظب


کلمات دیگر: