کلمه جو
صفحه اصلی

shortcoming


معنی : علت، قصور، کمبود، کاستی، نکته ضعف
معانی دیگر : عیب، نقطه ی ضعف، نقص، شین، آگ، deficiency : قصور

انگلیسی به فارسی

( defect ، deficiency =) قصور، کاستی، نکته ضعف، کمبود


نقص، کمبود، کاستی، قصور، نکته ضعف، علت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a deficiency in character, ability, conduct, or the like; flaw.
مترادف: failing, fault, flaw, weakness
متضاد: strength
مشابه: defect, foible, limitation, vice

• defect, flaw; deficiency, inadequacy, inferiority
the shortcomings of a person, organization, or system are its faults or weaknesses.

مترادف و متضاد

علت (اسم)
defect, cause, reason, motive, drawback, disease, shortcoming

قصور (اسم)
defect, failure, default, delinquency, deficiency, debt, cunctation, negligence, shortcoming, laches, pretermission

کمبود (اسم)
defect, deficiency, shortage, shortcoming, dearth, deficit, leakage

کاستی (اسم)
defect, deficiency, fault, flaw, shortcoming, extenuation

نکته ضعف (اسم)
defect, deficiency, shortcoming

weak point


Synonyms: bug, catch, defect, deficiency, demerit, drawback, failing, fault, flaw, frailty, imperfection, infirmity, lack, lapse, sin, weakness


Antonyms: advantage, strong point, success


جملات نمونه

1. Not being punctual is his greatest shortcoming.
[ترجمه نسیم رضایی] بزرگترین نقطه ضعفش وقت نشناسی اوست
[ترجمه ترگمان] الان وقت مناسبی نیست، بزرگ ترین shortcoming
[ترجمه گوگل]مهمترین نکته ای که او نمیتواند داشته باشد، نیست

2. It is better to discover this painful shortcoming in an employer before you start working for him or her.
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از اینکه برای او کار کنید، این کاستی دردناک را در یک کارفرما کشف کنید
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه برای او کار کنید، این کمبود دردناک در یک کارفرما را کشف کنید

3. He won't let them sleep over-another much-discussed shortcoming.
[ترجمه ترگمان]او به آن ها اجازه خوابیدن بیش از حد را نداد - یک کاستی ویژه دیگر
[ترجمه گوگل]او اجازه نخواهد داد که یکی دیگر از نقاط ضعف مورد بحث را بخوانند

4. The principal shortcoming of the existing communications infrastructure lies in its inability to provide integrated voice, data, and video services.
[ترجمه ترگمان]نقص اصلی زیرساخت ارتباطی موجود در ناتوانی خود در ارائه صوت، داده ها و خدمات ویدیویی قرار دارد
[ترجمه گوگل]کمبود اصلی زیربنای ارتباطات موجود، ناتوانی در ارائه خدمات صوتی، داده و ویدئو است

5. Unfortunately, Graham has a minor shortcoming when it comes to cracks - he can't jam; but he can layback!
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، گراه ام یک نکته کوچک دارد که وقتی پای ترک ها در میان است - او نمی تواند مربا بخورد؛ اما نمی تواند از آن استفاده کند
[ترجمه گوگل]متاسفانه، گراهام هنگامی که به ترک می رود، کمبود جزئی دارد - او نمیتواند مربا شود؛ اما او می تواند نابود شود!

6. The structure can overcome the shortcoming of fake timing loop and be used in engineering.
[ترجمه ترگمان]این ساختار می تواند بر کمبود حلقه زمان جعلی غلبه کند و در مهندسی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این ساختار می تواند کمبود حلقه زمان بندی جعلی را برطرف کند و در مهندسی استفاده شود

7. All merit all is that the shortcoming rightness fixes position " . "
[ترجمه ترگمان]همه شایستگی همه این است که نقص عملکرد صحیح است \"
[ترجمه گوگل]تمام شایستگی ها این است که درستی نقص موقعیت را رفع می کند '

8. To present shortcoming of TP801-A single board computer, the author pointed out a kind of simple reform project without touching on any hardware circuit.
[ترجمه ترگمان]نویسنده برای ارایه کاستی of - یک کامپیوتر تک صفحه ای، به نوعی از یک پروژه اصلاحات ساده بدون لمس کردن هر نوع مدار سخت افزاری اشاره کرد
[ترجمه گوگل]برای ارائه کمبود کامپیوتر TP801-A تنها یک نویسنده از نوع پروژه اصلاحی ساده بدون لمس کردن روی یک مدار سخت افزاری است

9. It overcame the shortcoming of the hard threshold with discontinuous function and solved the problem of the permanent bias in soft threshold function.
[ترجمه ترگمان]این روش بر کمبود آستانه سخت با تابع ناپیوسته غلبه کرد و مشکل گرایش دایمی در تابع آستانه نرم را حل کرد
[ترجمه گوگل]این کمبودهای آستانه سخت را با عملکرد غیرقابل تصور روبرو می کند و مشکل مشکالت دائمی در تابع آستانه نرم را حل می کند

10. Overcome the shortcoming of traditional X ray residual stress measuring techniques, X ray computer tomography is presented.
[ترجمه ترگمان]با غلبه بر ضعف تکنیک های اندازه گیری فشار باقیمانده اشعه ایکس، پرتونگاری کامپیوتری پرتو ایکس ارایه می شود
[ترجمه گوگل]بر خلاف کمبود روشهای اندازه گیری تنش پسماند سنتی X، توموگرافی کامپیوتری اشعه ایکس ارائه شده است

11. Premature convergence is the fatal shortcoming of traditional evolutionary programming.
[ترجمه ترگمان]پیش از موعد، هم گرایی زودرس ناشی از برنامه نویسی تکاملی سنتی است
[ترجمه گوگل]همگرایی زودرس، کمبودی است که در برنامه نویسی تکاملی سنتی وجود دارد

12. In this paper the shortcoming of existing test system of stab sensitivity by drop ball was analysed.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، کمبود سیستم تست موجود حساسیت ضربه با ضربه گلوله مورد تحلیل قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در این مقاله، کمبود سیستم آزمون موجود در حساسیت قطره ای توسط توپ قطره ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت

13. To overcome the shortcoming of the traditional overtone ratio method, a higher overtone ratio method to determine the thickness vibration electromechanical coupling factors was presented.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر کمبود روش نسبت overtone سنتی، یک روش نسبت overtone بالاتر برای تعیین ضرایب تزویج الکترومغناطیس ارتعاشات الکترومکانیکی ارائه شد
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر کمبود روش نسبت روانی سنتی، یک نسبت نسبت به همتونی بالاتر برای تعیین ضریب همبستگی الکترومکانیکی لرزش ضخامت ارائه شده است

14. Objective:To compare the shortcoming and excellence of salpingocyesis treated by laparoscopy and traditional laparotomy.
[ترجمه ترگمان]هدف: مقایسه کاستی و برتری of با laparoscopy و laparotomy سنتی
[ترجمه گوگل]هدف: مقایسه کمبودها و پیشرفت سالپنکوئیدی که توسط لاپاراسکوپی و لاپاراتومی سنتی درمان می شود

15. The shortcoming of Zen aesthetic studies lies in the narrowness both of research methods and perspective.
[ترجمه ترگمان]نقص مطالعات زیبایی شناسی ذن در محدودیت هر دو روش تحقیق و دیدگاه قرار دارد
[ترجمه گوگل]کمبود مطالعات زیبایی شناسی زین، در گستره وسیعی از روش ها و دیدگاه های پژوهشی قرار دارد

پیشنهاد کاربران

کاستى

نقص، عیوب

نقطه ضعف

قصور و کوتاهی ، پاشنه آشیل ( نقطه ضعف )

نقص , کاستی

# the shortcomings in the law
# Like any political system, it has its shortcomings
# They are well aware of their own shortcomings

کم و کاستی


کلمات دیگر: